۱۳۹۰ بهمن ۲۹, شنبه

دکتر مهدی خزعلی را ربوده اند



نیرو های امنیتی در ساعت ۲ نیمه شب به بیمارستان طالقانی مراجعه کرده و دکتر مهدی خزعلی به مکان نامعلومی منتقل کردند.
این اقدام نیروهای امنیتی بدون اجازه و موافقت پزشکان بیمارستان صورت گرفته است. پرسنل بیمارستان که از این عمل شوکه شده بودند، در مقابل نیروهای امنیتی قادر به هیچ واکنشی نبودند و نظاره گر بودند.
یکی از منابع بیمارستانی که شاهد این ماجرا بوده است گفت: با توجه به شرایط جسمی این زندانی سیاسی پس از 42 روز اعتصاب غذا، جان دکتر خزعلی در خطر است و او به مراقبت های پزشکی نیاز دارد.
مهدی خزعلی در حالی که به شدت کاهش وزن داشته و دچار ضعف مفرط شده است، حاضر به شکستن اعتصاب خود نیست. پرسنل بیمارستان از روحیه بالای این رزمنده خیبر خبر داده بودند.
مهدی خزعلی روز جمعه به دنبال حمله قلبی از زندان اوین به بیمارستان طالقانی 
منتقل شده بود.

سبز خواهيم شد


زمان از لايه هاي شب مي گذرد و در ميان ميله هاي زندان بند بند مي شود

مي گذرد بي توجه به تو که ذره ذره وجودت آب مي شود

بي تفاوت به آنان که پشت ميله ها به چله ي غريب گذرش نشسته اند

بي آن که سپيده دمان، تلألوء آفتاب را راهي به سلول هاي تيره و تار باشد

بي خيال آنان که بيرون از حصار، دردمند و مشوش به ياد اسيري به سوگ نشسته اند

مي گذرد براي شما که حرمت شرافت و آزادگي را پاس مي داريد

براي فرزنداني که چشم براه شما هستند

براي پدران و مادراني که قلبشان بي تات ديدارتان در بيم و شوق مي تپد

براي ما که آن سوي ميله ها دم را بازدم مي کنيم

تا شاهد آن باشيم، هستند کساني که مرگ را برتر از اين زندگي به استقبال مي روند

آري! در ويرانه ي زندگي ما نور را ظلمات مي کنند، گل را قتل عام مي کنند

پر پرواز را مي شکنند، آواز را به زنجير مي کشند
...
رود خواهيم شد، طغيان خواهيم کرد

سبز خواهيم شد، جوانه خواهيم زد

جان مي دهيم بر خاک وطن، آزاد خواهيم شد

نامه ي مهدي خزعلي از اوين به همسرش

منبع:سایت کلمه

 

بسم الله الرحمن الرحيم

همسرعزيزم؛ سلام، جانم به فدايت، مي ‌دانم که به عشق ميان ما ايمان داري، م ي‌دانم که ازشدت اشتياق من به شنيدن صدايت آگاهي، مي ‌دانم که مي‌ داني زمزمه محبت تو در گوش جان من چون صداي فرشتگان روح بخش و انرژي زا است، اما صدايت را خسته ديدم، تو را آزرده و دل خسته يافتم، در سوگم مويه مي ‌کردي!

سخت است مشاهده سوگواري همسر و فرزندان در مرگ تدريجي و ارادي خويش، اينک که اين سطور را برايت مي ‌نگارم درخلوت زاغه خويش فرو رفته و بر مصائب شما سخت گريسته‌ ام ديگر جاي خشکي بر بالشت باقي نمانده است و دستمال اشک کفاف اين چشمه چشمه جاري نمي ‌کند.

حال خوشي است همسايه زاغه زيرين را صدا مي کنم، از او کاغذ طلب مي ‌کنم تا اين حال خوش را تحرير کنم، هر آنچه کاغذ دارد، پيشکش مي ‌کند و مي گويد: هر چه مي‌ خواهد دل تنگت بنويس!” اشک امانم نمي ‌دهد و رد پاي اشک بر کاغذ پيداست! سخت است، سخت؛ وقتي همسر و فرزندانت در سوگ مرگ تدريجي و ارادي تو مي‌ گريند و تو شاهد عزاداري آنها بر مرگ خويشي، خويشتن داري دشوار است، نمي ‌توان بر حال زارشان نگريست و نگريست! اما بايد مراقب باشي که اين عشق و اشک، پابست و عقال نشود!

اما نه، جنس اين اشک از جنس گريه بر سيدالشهدا (ع) و اشک بر مصائب زينب کبري سلام الله علي‌ ها است. دل را صاف و عزم را جزم مي ‌کند، اينها موجب نمي‌ شود که پايمان سست شود و بر صراط بلرزد، جوشش عشقي پاک است به زن و فرزند و گريستن بر مصائبي است که در راه حق تحمل مي ‌کنند. همه فداي زينب حسين عليهما السلام، مگر آنها از اهل بيت پيامبر عزيزترند؟

عزيزان من؛ اشک امروز من و شما بايد چون اشک بر حسين ابن علي عليه السلام موجب جوشش و جنبش و تلاش و کوشش شود، بايد دو بال پرواز شود تا به وصال محبوب حقيقي پر کشيم، بايد سيلي شويم در خانمان و دودمان ظلم و ستم را از ريشه برکند، پس بياييد. با هم بگرييم و بگرييم، اين اشک‌ها، ريشه ظالم را بر مي ‌کند.

حسبنالله ونعم الوکيل
مهدي خزعلي
بند ٣۵٠ زندان اوين

۱۳۹۰ بهمن ۲۸, جمعه

به دنبال حمله ی قلبی،دکتر مهدی خزعلی به بیمارستان طالقانی منتقل شد



مهدی خزعلی ساعاتی پیش و در پی حمله ی قلبی به بیمارستان طالقانی منتقل شد.

 مهدی خزعلی که بیش از ۴۰ روز است در اعتصاب غذا به سر می برد ساعت ۹ شب به دلیل بروز مشکل قلبی به بهداری اوین منتقل شد که پس از گرفتن نوار قلب پزشکان متوجه اوضاع وی وخیم شده و به سرعت مهدی خزعلی را به بخش سی سی یو بیمارستان طالقانی اعزام کردند.

 مهدی خزعلی همچنان اعلام کرده است که اعتصاب غذای خود را نخواهند شکست و تا احقاق حق خواهد ایستاد.

و چه عاشقانه با معشوقت معامله کرده ای




مهدی جان؛
راهی که می روی ، روز به روز زخمی عمیق تر بر جسم خسته ات می زند، ولی نیک می دانم روحت را بیش از پیش به معشوق الهی نزدیک تر می کند . 


خوش به حال تو و این حال زیبایت و بدا به حال هرکه تیغ جهل و خود کامگی اش را بر پیکر تو و هم رزمانت در راه آزادی و آزادگی این مرز و بوم می زند.

دکتر عزیزم ؛
نگاه مضطرب خانواده و هم قطارانت شاید به خاطر نگرانی از وضعیت بد جسمی ات است و تو را به دست کشیدن از راهی که برگزیدی دعوت می کند ، ولی تو را راسختر از گذشته و مصمم تر از پیش ، برای فردایی بدون تبعیض و فساد در نهاد های قضایی این کشور و بریدن دست نا اهلان و نامردان این سیستم های مخوف از جان و مال و ناموس این مردمان بی پناه ، استوار نگه داشته است .

آری تو سبز و استوار ایستاده ای و همانطور که گفته بودی مانند چراغی هستی که مردم در دستشان می گیرند تا تیرگی های دالان ها و سلول های سرد و بی روح اقتدارگریان را به نظاره بنشینند .

تو همان چراغی هستی که روشنی ات چشم زندانبان هایت را هم می آزارد .
و چقدر مظلومانه در بستر بیمارستان خوابیده ای ، ولی در پس این مظلومیت اقتدار حسینی ات پیداست .


خدواند نگه دار تو و آرمان های مقدس ات باشد