۱۳۹۰ بهمن ۱۵, شنبه

آقای رهبر ! وقتی پیروانت حرفت را قبول ندارن ،چطور از دیگران توقع پذیرش کلامت را داری ؟

از قدیم گفتند حرمت مسجد را متولیان آن باید نگه دارند . 

در نماز جمعه این هفته که به امامت شما در دانشگاه تهران برگزار شد ، جمله ای را فرموداید که برای من حداقل بسیار جالب و جدید بود . 

در اوج قدرتی که خود را بر قلّه آن فرض می کنید ، بیان کردن این مطلب که "انتقاد به رهبری جرم نیست" بسیار پسندیده و قابل ستایش به نظرم رسید .ولی تنها یک لحظه هم این زیبایی برایم دوام نیافت . 

تا به افرادی فکر کردم که فقط به همین جرم ، توسط سیستم های اطلاعاتی ، امنیتی و قضایی شما ، به بدترین بلاها دچار شده اند ، شیرینی آن کلامتان به تلخی ای بدل شد که می توان نسبت به کلام یک دورغ گو داشت.
ولی بازهم از نگاه منفی ام کاسته ام و یاد مثلی افتادم که در بالا عرض شد .

احتمالا حرمت کلام شما را فقط زمانی متولیان حرمتان نگه می دارند که نفعی در آن برای خود و دار و دسته خود فرض کنند. در غیر اینصورت مطمئن هستم حتی به سلام شما هم جواب نخواهند گفت. 

جماعتی که جمعه هفته گذشته با یک جمله شما به تمسخر به دشمن قهقهه می زند و منتظر کلامی از شما بودند که با آن گریه کنند وبه شما نشان دهند که از جنس همان جماعتی هستند که پای صحبت های رهبر فقید انقلاب در جماران گریه و زاری می کردند و همیشه همراهتان خواهند بود ، بعد از مرگتان (البته دور از جان ) از بهترین مقوا ها برایتان ماکت خواهند ساخت ،هیچ نگران نباشید.

اگر غیر از این است ، باید همین روز ها شاهد آزادی زندانیان سیاسی باشیم که جرمشان فقط انتقاد به عملکردهای منفی شماست .

راستی امروز بیست و هشتمین روزی است که مهدی خزعلی را به همین اتهام در اوین بازداشت کرده اند. 

البته این را فقط برای یاد آوری گفتم!!
...
ضمناً یکی دیگر از جرم هایش هم همانگونه که بازپرس قوه ی قضاییه ی شما(بنی حسینی) رسماً اعلام کرد همین سه نقطه ها بود ...

دم خروس را بپذیریم یا قسم حضرت عباس را؟


*رهبری: مسئولان و خدمتگزاران مردم در دولت، مجلس و قوه قضاییه نباید تقصیرها را به گردن یکدیگر بیاندازند زیرا وظایف رهبری، قوا و دستگاهها در قانون اساسی مشخص شده است و هر یک از مسئولان باید بر اساس وظایف قانونی خود، مسئولیت پذیر باشند

حتی اگر اشکالی متوجه رهبری نیز بود، رهبری باید متواضعانه آن اشکال را قبول و سعی کند، آن را برطرف نماید*

این بخشی از سخنان رهبری در نماز جمعه بود،و جالب است که یکی از اتهامات مهدی خزعلی نامه به رهبریست و در این دو سال اخیر کم نبوده اند عزیزانی که به اتهام واهی توهین به رهبری محاکمه شده اند،در صورتی که حتی یک توهین در اشکالاتی که این عزیزان  به رهبری وارد دانسته اند وجود ندارد.
امروز بیست و هفت روز از اعتصاب غذای مهدی خزعلی میگذرد.مامورین شما هنگام بازداشت با شدیدترین برخورد و با خشونت مثال زدنی!ایشان بازداشت نمودند و یکی از اتهامات ایشان نامه نوشتن به شماست،پس چگونه است که چنین ادعایی را میکنید که ایراد و اشکال گرفتن به شما بلا مانع است؟

قانون،حقوق همه اشخاص را در برابر قانون یکسان دانسته است، رهبر هم اینگونه میگوید پس کسانی که در این دو سال توسط قضاتی که منصوب آقای خامنه ای هستند به زندان رفتند از کجا دستور گرفته اند؟

حیدر حیدر گویان به درب منزل اشخاص یورش میبرند و خود را غلام حلقه به گوش شما معرفی میکنند.نیروهای انتظامی و امنیتی هم هیچ برخوری با آنها نمیکنند و به نام دفاع از شما حیثیت اشخاص را به بازی میگیرند.آقای خامنه ای دم خروس را بپذیریم یا قسم حضرت عباس را؟!

۱۳۹۰ بهمن ۱۳, پنجشنبه

دکتر مهدی خزعلی پس از خونریزی معده به بهداری زندان اوین منتقل شد


 
دکتر مهدی خزعلی پس از بیست و پنج روز اعتصاب غذا بر اثر خونریزی معده به بهداری بند 350منتقل شد.

مهدی خزعلی در تاریخ 19 دی ماه به طرز خشونت آمیزی بازداشت شد و به بند 209 زندان اوین و به سلول انفرادی انتقال داده شد و متاسفانه با سهل انگاری مسئولین بند 209 و مامورین وزارت اطلاعات درمانهای لازم صورت نگرفت و آسیبهای وارده در هنگام بازداشت موجب شدت ضعف بدنی ایشان شد که اعتصاب غذا نیز این امر را تشدید نمود.

در پی خونریزی معده و عدم رسیدگی در بند 209 مهدی خزعلی به بنده 350 منتقل شد و به بهداری این بند اعزام شد.

با این وجود مهدی خزعلی اعلام نموده است که به اعتصاب غذای خود ادامه خواهد داد.

۱۳۹۰ بهمن ۱۲, چهارشنبه

حال وخیم مهدی خزعلی در بهداری زندان اوین





طبق آخرین اخبار از مهدی خزعلی نویسنده منتقد حاکمیت ،وی امروز در بیست و پنچمین روز اعتصاب غذای خود دچار خونریزی شدید معده شد و روانه بهداری اوین گردید.
ایشان بعد از 24 روز اعتصاب غذا در  انفرادی، به بند 350 زندان اوین منتقل شد بود ، ولی باز حاضر به شکستن اعتصاب غذای خود نگردید و در اولین روز در بند  
عمومی ، دچار این ضایعه شد 
حال ایشان وخیم گزارش شده است .

مهدی خزعلی پس از بیست وچهار روز انفرادی و اعتصاب غذا به بند عمومی منتقل شد

دکتر مهدی خزعلی پس از بیست و چهار روز انفرادی به بند  350 زندان اوین منتقل شد،این در حالیست که مداواهای لازم نیز در این بیست و چهار روز صورت نگرفته است.مهدی خزعلی در هنگام بازداشت با خشونت و ضرب و شتم مامورین امنیتی بازداشت شد که منجر به شکسته شدن دست و دندان ایشان و موجب آسیب شدید به پای ایشان شد.متاسفانه پیگیریهای مکرر برای مداوا و انتقال ایشان به بهداری بی نتیجه بوده است.مهدی خزعلی در طی مدت بازداشت در بند 209 متعلق به وزارت اطلاعات بوده است و مامورین وزارت اطلاعات و مسئولین بند از مداوای ایشان و رسیدگی به وضعیت صدمه دیده ایشان خودداری نموده اند.کسانی که خود عامل ضرب و شتم دکتر خزعلی در هنگام بازداشت بوده اند  از مداوای ایشان نیز جلوگیری به عمل آورده اند.مهدی خزعلی در اعتراض به برخورد خشن مامورین امنیتی در اعتصاب غذا به سر مبرد و امروز بیست و چهارمین روز اعتصاب غذای ایشان است که موجب لاغری شدید ایشان شده است و طبق اخبار واصله بیش از18 کیلو وزن کرده اند که بدن آسیب دیده ایشان موجب شدت ضعف بدنی شده است

۱۳۹۰ بهمن ۱۱, سه‌شنبه

نامه پسر دکتر مهدی خزعلی در روز تولدش به پدرش


سلام بر پدر، سلام بر دست شکسته پدر.پدر آغوشت را باز کن میخواهم در بغل بفشارمت،نمیدانم دست گچ گرفته ات چنین اجازه ای را به من خواهد داد یا نه! یقین دارم که میدانی امشب چه شبیست و افسوس که در کنار من حضور نداری. مطمئنم که پس از بیست وسه روز اعتصاب غذا خاطرت هست ، که امشب چه فرخنده روزیست برایت . پدر از راه دور سلام می...کنم و میدانم که سلامم را از درون سلول انفرادی بی پاسخ نخواهید گذاشت.مگر میشود امشب را فراموش کرده باشید.

امشب برایت تجلی بسیاری از آرمانهایت است. دوازده بهمن و تولد من،برایت تقارن خیل عظیمی از خاطراتت بود.همیشه برایم از عمو میگفتی، از برادر شهیدت که با او در مبارزه با استبداد همقدم بودی و 12 بهمن برایت حلاوت دیگری داشت که داغ برادر شهیدت را برایت آرمانی کرده بود و میگفتی که تقارن تولد من با 12 بهمن برایت رنگ دیگری دارد اما نمیدانم چرا ما را از همدگیر جدا کرده اند.مگر نه این است که پدرم خود پرچمدار مبارزه با استبداد است و خود از صاحبان این یوم است پدر امشب اولین تولدم است که در کنارم نیستی.هدیه ای نمیخواهم جز حضورت،شمعی نمی افروزم جز برای فراغت.کیکی نخواهم برید جز برای آزادیت.

امشب نامه ای که برایم دوسال قبل در شب تولدم نوشته بودید را دوباره میخوانم و با خدای خود عهد می بندم که تمام تلاشم را به کار گیرم تا همانگونه باشم که گفته اید. پدر عزیزم ،همراه با مادر و زهرا و زینب و علی برای سلامتی و آزادیت دعا میکنیم باشد که خداوند صدای دل این خستگان را در سرسفره افطار بشنود و دعای ما را مستجاب کند.


* نامه پدرم به من در سالروز تولدم در سال 88:

نامه ای برای فرزندم محمد صالح محمد جان؛ امروز روز میلاد توست، چه فرخنده روزی پای در جهان گذاشتی، روزی که امام پای در ایران اسلامی گذاشت، روزی که مردم ستم کشیده ایران غریو شادی سرداده و پرنده آزادی را در آغوش کشیدند، سی و یک سال پیش در چنین روزی، مردم ایران چشم بر آسمان داشتند، تا رهبری آسمانی را در آغوش کشند، مردی از تبار بی ادعایان، حکمرانی؟ نه ، خدمتگزاری راستین، مردم در آسمان او را می جستند و او خود را از خاک می دانست و هرگز ادعای آسمانی نداشت! او فرزند بوتراب بود. پرواز انقلاب نه بر زمین که بر دلهای مردم نشست!

آنگاه که سرود " خمینی ای امام" خوانده می شد مو بر تن عاشقان راست می شد، دیگر همه باور کردند که شاه رفت و سلطنت سرآمد، خوشحال بودیم که دیگر صدایی در گلو خفه نمی شود! دهانی دوخته نمی شود! کسی بخاطر اندیشه به زندان نمی رود! تفکر نفی بلد نمی شود! از شکنجه و تازیانه خبری نیست! کسی سیلی نمی خورد! چکمه ای بر گرده ای فرود نمی آید! گاز اشک آور به چه کار آید؟! باطوم ها را باید شکست! در لوله تفنگ ها گل کاشتیم! دیگر اعلیحضرت نداریم! علیا حضرت هم رفته است! اوامر ملوکانه و منویات شاهانه بازیچه کودکانه شد! کسی خود را سایه خدا نمی خواند! ظل الله رفته است! همه می دانند " خدا سایه ندارد!" دیگر کسی آسمانی نیست، همه از خاکیم و به خاک برمی گردیم! همه از خداییم و به سوی خدا می رویم! دستبوسی و پابوسیِ جانثاران تمام شد!

دیگر کسی در برابر سلاطین تا کمر خم نمی شود و بر قدومشان بوسه نمی زند، درباریان که در هر کلام هزار بار تمسک به مقام اعلیحضرت می جستند و نام اعلیحضرت و علیاحضرت فصل الخطاب کلامشان بود، رفته اند! دیگر کسی مجبور نیست در آغاز و پایان سخن دعا به جان اعلیحضرت کند! دیگر کسی به خانه ما یورش نمی آورد! دیگر آزادیم تا رای و نظر خویش بگوییم! دیگر ما را اغتشاشگرو آشوبگر نمی خوانند، دیگر مزدوران چماق بدستِ جانثار به خیابان ها نمی آیند تا فریاد " جاوید شاه" سر دهند!

آری محمد جان؛ شاه و شاه بازی تمام شد، ملت آزاد شد! همه با هم بودیم، یکدل و یکرنگ، فقط جای عمویت حسینِ شهید خالی بود، هر چه داشتیم به برکت خون آنها بود، ما سر سفره آزادی، مهمان حسین بودیم. پس از آن ، هشت سال جنگیدیم تا از دستاورد شهدا صیانت کنیم. فرزندم؛ بدان و آگاه باش که این انقلاب با تهاجم نظامی و لشگر کشی شرق و غرب سقوط نکرده و نخواهد کرد، اما کافی است تا عادات شاهانه و اوامر ملوکانه بازگردد تا هر آنچه شهدا با ایستادگی و نثار خون خود بدست آوردند، بر باد دهیم و تو مسئولی و در برابر عموی شهیدت پاسخگو! محمد جان؛ از تو می خواهم اگر افتادم، استوار باشی، تن به ولایت طاغوت ندهی و هر گاه دیدی حاکمان به عادات سلطانی برگشتند، از ولایت طاغوت به ولایت حق جل و علا پناه ببر و ازظلمات به نور درآ. هرگز برای لقمه ای نان و منفعت دنیا به مردم پشت نکن و برای پست و مقام به مردم خیانت نکن!

محمد جان؛ حق را به عمل بشناس نه به ادعا! ، در طول تاریخ مدعیان عدل و داد بسیار بوده اند، هیچ پادشاه ظالمی را نمی یابی که مدعی عدالت و مهرورزی نباشد، اما برای سلطه ، اولین چیزی که قربانی می شود، عدالت است! عدالت! محمد جان؛ از آن هنگام که رسول گرامی اسلام(ص) دعوت حق را لبیک گفت تا هم اکنون، حاکمان بلاد اسلامی همواره دم از دیانت و عدالت زده اند، همه عنوان خلیفه اللهی و خلیفه پیامبر داشتند، خود را امیر المومنین و امام المسلمین می خواندند، آنان که در جوار حرم امن الهی بودند، افتخارشان سقایه الحاج و خادم الحرمین بوده است! محمد جان؛ آنان که افتخارشان سقایه الحاج بود، اگر حسین حج نیمه رها نمی کرد او را در خانه خدا می کشتند و در آخر هم او را تشنه سر بریدند!

محمد جان؛ آنان که خود را خادم و خدمتگزار می نامیدند، چه کردند؟ تا امیر و امام و شاه و سلطان و رئیس و شیخ و ملا چه کنند! محمد جان؛ هر جا دیدی امرا را با القاب بیشتری می خوانند، بدان که در دل مردم کمتر جا دارند! محمد جان؛ اندازه عکس امرا عکس آزادی است، هرچه تمثال حاکمان را بزرگتر بر دیوار نقش کنند، نقش آزادی کوچکتر است! محمد جان؛ تمایز و تشخص لباس امرا از مردم ملاک جدایی آنان از مردم است، این تمایز هر چه بیشتر، جدایی بیشتر!

محمد جان؛ دین رایحه دل انگیزی است مثل باد بهار، اگر دیدی دینِ امرا چون طوفانی سهمگین ،تو را می آزارد، بدان که این دین خدا نیست، این چماق قدرت است که به نام دین بر فرق تو فرود می آید، هوشیار باش و جاهلانه به جنگ دین مرو، بلکه با سلاح دین به جنگ سلطان جائری بشتاب که از دین تو استفاده ابزاری می کند! محمد جان؛ سخن بسیار است و فرصت اندک، این مختصر را به عنوان هدیه تولدت بپذیر.

12/11/88 پدرت: مهدی خزعلی


۱۳۹۰ بهمن ۱۰, دوشنبه

امام حسین (ع) و خروج بر علیه سلطان جائر


امام حسین(ع)

« ...شما می‌دانید که رسول خدا(ص) چنین فرموده است: « هر کس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال می‌شمارد و پیمان خدا را می‌شکند ( و به عدالت رفتار نمی‌کند ) و با سنت رسول خدا مخالفت می‌ورزد و در میان بندگان خدا به گناه و تجاوز عمل می‌کند، آنگاه با سخن و اقدام در صدد تغییر اوضاع برنیاید، سزاوار آن است که خداوند او را به همان جایی از دوزخ ببرد که آن سلطان ستمگر را می‌برد. »

قال رسول الله (ص) : «من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله، ناکثا لعهدالله، مستأثرا لفیئ الله....، کان حقّا علی الله ان یدخله مدخله» 


بیست و دو روز از اعتصاب غذای دکتر مهدی خزعلی میگذرد

بیست و دو روز از اعتصاب غذای مهدی خزعلی میگذرد و بیش از شانزده کیلو وزن کم کرده اند.دکتر مهدی خزعلی در 19 دی ماه با خشونت ماموران امنیتی بازداشت شد که بر اثر این یورش ،دست و دندان و زانوان دکتر میشکند و سپس راهی سلول انفرادی میشود
ایشان اعلام میکنددر اعتراض به برخورد خشونت بار ماموران امنیتی ،تا شهادت اعتصاب غذا می کنم و هرگز غذای زورگویان را نخواهم خورد.فرزند دکتر خزعلی که شاهد بازداشت پدر بوده  است در صفحه فیس بوک خود از آزار و شکنجه پدر توسط ماموران امنیتی خبر داد
جرم دکتر خزعلی مصاحبه با بی بی سی در مورد انتخابات ، مقاله 12 اسفند شهر بوی مرده خواهد داد ، نامه به رهبری و جنتی نامه اعلام شده است.
در آخرین ملاقاتی که خانواده دکتر مهدی خزعلی با ایشان داشته اند حکایت از کاهش وزن شدید ایشان و دست گچ گرفته و جسم رنجور ایشان دارد متاسفانه پیگیریهای مجدد برای ملاقات با ایشان بی نتیجه بوده است و نگرانی از سلامتی ایشان به خاطر اعتصاب غذا و صدمات وارده در هنگام بازداشت ادامه دارد.
لازم به ذکر است وبسایت دکتر مهدی خزعلی نیز شب قبل از بازداشت از دسترس خارج شده است.

خون به ناحق ریخته

«يا مَنْ لا يَدُومُ اِلاَّ مُلْكُهُ، يا مَنْ لا سُلْطانَ اِلاَّ سُلْطانُهُ»
اى كه جاويد نمى ‏ماند جز فرمانروايى و ملك او، اى كه سلطنت و قدرتى نيست جز سلطنت او

ای کسانی که بر مسند قدرت نشسته و خود را خدایان جان و مال مردم می دانید. شما که به نام دین، خدا و پیغمبر دم از عدل علی می زنید و مملکت را به زندانی تبدیل کرده اید برای کسانی که آزادی را فریاد می زنند. شرمتان باد که فراموش کرده اید حکمرانی تان ابدی نیست و مسئول همه ی خون های پاک ریخته شده ی مردم این دیار هستید.

به امید آن که هر چه زودتر کاخ سلطنتتان فرو ریزد و جوانه های سبز آزادی بر جای جای این خاک تشنه ی عدالت برویند.

۱۳۹۰ بهمن ۹, یکشنبه

روح ا... حسینیان،قاتلی که آزادانه می گردد!



 روح ا... حسینیان: 


روح الله حسینیان معروف به خسرو خوبان،از ابتدای دهه ۶۰ وارد دستگاه قضایی جمهوری اسلامی شد و در سال ۱۳۶۲ به سمت قائم مقامی دادستانی انقلاب اسلامی مشهد منصوب شد.



جانشینی دادستانی تهران و سیستان و بلوچستان از دیگر پست‌های وی بوده‌است. دادستان دادگاه ویژه روحانیت تهران، رئیس شعبه ۴ دادگاه ویژه روحانیت، رئیس یکی از دادگاه‌های عمومی تهران، جانشین نماینده دادگاه انقلاب در وزارت اطلاعات از دیگر پست‌های وی در دستگاه قضایی - اطلاعاتی جمهوری اسلامی است. او در دوران وزارت ری‌شهری قائم مقام دادستان انقلاب اسلامی در وزارت اطلاعات بود.

وی پس از برکناری حجه السلام سید حمید زیارتی (معروف به روحانی) و تغییر هیات امنای مرکز اسناد انقلاب اسلامی به ریاست این مرکز رسید.

حسینیان در ۴ اردیبهشت ۱۳۸۶ مشاور سیاسی و امنیتی احمدی نژاد (رئیس جمهور) شد. وی در جریان وقایع بعد از انتخابات ریاست جمهوری، تدوین کننده اصلی طرحی بود که به موجب آن محاربان ظرف پنج روز اعدام می شوند.

او از حامیان سر سخت سعید اسلامی(امامی) بود و وی را شهیدی نامید که مظلومانه به شهادت رسید!

این قاتل بهایی تبار همانگونه که بنا بر مصالح خویش  گاهی چهره ی بهایی دارد و گاهی یهودی و گاهی دیگر مسلمان!،در مرام سیاسی خود نیز خیلی سریع تغییر چهره می دهد،او علاوه بر فسادهای مالی متهم به فساد اخلاقی نیز است که به وقتش پرده از آن هم برداشته می شود!!




«از طرف همکاران خدمت حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی خوش آمد عرض می‌کنم و از ایشان می‌خواهم که به من اجازه بدهند تا خوشحالی خودم و همکاران را از تشریف‌فرمایی ایشان ابراز کنم.

خوشحالیم، نه فقط به خاطر اینکه شخصیتی را که از یاران خاص امام بوده، امروز در بین خود داریم، نه فقط به خاطر اینکه شخصیتی که معمار سازندگی زیرساخت‌های تاریخ معاصر ایران نوین است، نه فقط به خاطر اینکه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را در بین خود داریم، همه این‌ها برای ما مهم است، امّا مهم‌تر از همه برای ما و همکاران، شخصیت تاریخی حضرتعالی است.

ما مردمان تاریخی هستیم که در اینجا گرد آمده‌ایم و بی‌شک حضرتعالی یکی از بزرگ‌ترین، تأثیرگذاران، تاریخ‌سازان و تحول‌سازان تاریخ معاصر هستید و ما از این جهت بسیار خوشحالیم که مرد بزرگی امروز میهمان ماست که بیش از چهار دهه از عمر شریفشان را مصروف مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی و برای برقراری حکومت الهی جهاد کرده‌اند و مردی که سالیان سال حقیقتاً در راه آزادی جنگیده و آزادی جزء ماهوی شخصیت ایشان شده است. ما خوشحالیم و بسیار هم خوشحال...»




"در موقعیتی که ما قرار گرفته‌ایم دعوایمان با افرادی مانند موسوی نیست. او کوچکتر از آن است که نظام ما بخواهد با او مقابله کند. خاتمی هم ضعیف‌تر و کوچک‌تر از آن است که حزب‌الله و دانشجویان دختر و پسر بخواهند در مقابل او بایستند که هنوز هم چشمش به دست غرب است. هاشمی کوچک‌تر از آن است که با او مبارزه کنیم؛ ما در مقابل جریان باطلی قرار گرفته‌ایم که ریشه در آمریکا و اروپا و بی‌دینی و به اصطلاح اصلاحات دارد، ما با این جریان باطل و ضد دین و ضدخدا روبه‌رو هستیم که باید با بصیرت در مقابل آن بایستیم؛ جریان باطلی که منشاء آن امریکا، استکبار جهانی و تفاله‌ها و وابسته‌های حقیر داخلی آن است. 


آقای هاشمی تو بارها آمدی ، بعد از فتنه اخیر به رهبر خیانت کردی و در جلسات داخلی خود را مرید رهبر خواندی، اما در مشهد کینه خود را نشان دادی! گفتی اگر مردم نخواهند باید برویم. مردم تو را نمی خواهند و بارها با شعارهای خود نشان داده‌اند که دیگر در قلوب مردم جایگاهی نداری! "

.
.
.

البته اکبرهاشمی رفسنجانی بی اهمیت تر از آن است که در مقام دفاع از او بر بیاییم،صرفاً هدف نشان دادن خباثت و دورویی موجودی پلید به نام روح ا... حسینیان بود.


بازدید دکتر مهدی خزعلی از نمایشگاه مطبوعات(5 آبان 1390)





امروز بیست و یک روز از اعتصاب غذای مهدی خزعلی می گذرد.این فیلم به وضوح جدال حق و باطل را به تصویر می کشد ،وقتی که از مهدی خزعلی سوال شد چرا به غرفه جوان و رسالت و ... رفته است در پاسخ گفت موسی هم به کاخ فرعون رفت تا ندای خود را به گوش فرعونیان برساند.وقتی مهدی خزعلی را در محاصره در آوردند، اقتدارگرایان بسیار سعی نمودند تا کلام دلخواه خویش را از او بشنوند.

حمید داوود آبادی جیره خوار،مکرر از مهدی خزعلی پرسید ولی فقیه تو کیست ومهدی خزعلیچه با زیرکی او را پاسخ گفت که ولی فقیه کسی است که منتخب واقعی مردم باشد؛کسی که مجلس خبرگان آزاد او را برگزیند نه مجلس خبرگانی که جنتی گزینش کند.

به خاطرهمین سخنها بود که حجت الاسلام سید علی خامنه ای تاب نیاورد و برای پنجمین بار او را راهی انفرادی کرد.