۱۳۹۰ اسفند ۶, شنبه

دیدار خانم کروبی با خانواده مهدی خزعلی

فاطمه کروبی به دیدار همسر و فرزندان مهدی خزعلی رفت و از این رزمنده دوران دفاع مقدس خواست به خاطر مردم و کشور به اعتصاب غدای خود پایان دهد.
به گزارش سحام نیوز، در این دیدار همسر و فرزندان خزعلی نگرانی عمیق خود را از وضعیت جسمی عزیز در دربندشان اعلام کردند.
همسر مهدی کروبی نیز با یادآوری دوران پیش از انقلاب به سختی و مشقت آن دوران پرداخت و گفت انحراف موجود از آرمان های انقلاب برای نیروهای اصیل و مبارز غیر قابل قبول است. لذا آنان به شیوه عملی ائمه اطهار علیهم السلام به امر به معروف و نهی از منکر مبادرت کردند که البته تحمل نشده و نمی شود.
خانم کروبی اضافه کرد: آقای کروبی را بیش از دو ماه است ندیدم اما مطمئن هستم اگر چنین امکانی بود و اعتصاب این عزیز را می دانستند، خواستار پایان بخشیدن به آن می شدند.
خانم کروبی در ادامه صداقت و رشادت خزعلی را ستود و تصریح کرد: آینده این کشور متعلق به نیروهای شجاع، متخصص و متعهدی است که بخاطر برخورداری از منافع زود گذر دنیوی چشم خود را بر ظلم وتعدی نبستند و در کنار مردم جز کلام حق و حقیقت نگفتند.

۱۳۹۰ اسفند ۵, جمعه

نامه دکتر غلامعلی رجایی به دکتر مهدی خزعلی


دکتر غلامعلی رجایی رزمنده دفاع مقدس و وبلاگ نویس در وبسایت خود نامه ای خطاب به دکتر مهدی خزعلی نوشته است که متن کامل نامه بدین شرح است:

بنام خدا ی بر و بچه های خیبر
کارمن نیست که بخواهم وارد عرصه نصیحت آن هم به تو بشوم و از تو بخواهم به اعتصاب غذایت پایان دهی .وقتی سید فرزانه این ملت حضرت خاتمی، و برادرم محمد نوری زاد وهمسران همرزمان شهیدی همچون باکری وهمت و...پیش از من، این خواسته را تقدیم تو کرده اند .
شک ندارم سید سبزپوشان وشیخ سفید رویان این ملت، نیز اگرامکان صحبتی یا کتابتی داشتند این را از تو می خواستند که به اعتصاب غذایت پایان دهی و برای این ملت بمانی وآزادگی را فریاد کشی.
می دانم زمانه زمانه ماندن نیست ولی تو که خیبری هستی ،می دانی درچنین شرایطی باید ماند.چاره ای جز ماندن نداریم.
می دانم دلت برای برادرشهیدت حسین وهمه کسانی که در کنار تو، درخیبر وغیر خیبر به شهادت رسیده اند،سخت تنگ شده است ولی تو که درآن شرایط سخت تراز سخت نبرد خیبر ،خودت را نمی دیدی ،اکنون نیزخودت را نبین و برای خودت، نه، برای این ملت بمان.
گفته ای قصد شهات داری. تو الآن هم شهیدی! این فتوای همه کسانی است که هنوزدردل گرو آزادگی وحریت وبقای این نظام دارند و ماندن وسلامت و بودن و زندگی بی ارزش دنیا رابه هر بهایی کاسبی نمی کنند.
مگرمی شود به هربهایی ماند؟
مگرمی شود نفس کشیدن و بودن را به هر بهایی گدایی کرد؟
خدا نکند بروی ولی اگرهم بروی، همین رفتن تو ازجنس ماندن است.
می روی ولی می مانی! واین اصلا عجیب نیست!
اما نه، تو نباید بروی ،تو وامثال تو باید بمانید تا آینده بماند!
می دانی که نه هررفتنی رفتن است ونه هرماندنی ماندن، اما تو مانده ای.
و چرا نماند کسی که به رغم هزار بهانه برای عافیت نشینی،بجای آنکه سرش مثل بسیاری از همقطاران تو به درس وبحث و مطب وطب وچاپ کتاب ونوشتن مقاله های علمی و..گرم باشد، تن به خطر بدهد و ازاین دادگاه به آن دادگاه برود و زندان پشت زندان ، ببیند.؟
تومانده ای یا آنها که با درک کامل حقیقت،چشم برواقعیتها بسته اند و تن به هر ذلتی می دانند تا به زندان نروند و ازکار و درس  وبحث شان منع نشوند و رتبه علمی شان را بدون حاشیه و دردسر تکدی کنند و...؟
چندی پیش به یکی ازاین بزرگ زادگان!  که مثل خیلی ها در این روزها، سکوت راغنیمت شمرده و به نصیحت" اندر فوائد خاموشی" شیخ اجل سعدی دل سپرده است ، گفتم: فلانی خبری از تو نیست ؟ و با شوخی  در سوالی بی جواب از او پرسیدم: تو درقرن چندم زندگی می کنی؟!
این روزها وماهها ،نام امثال تو و تاجزاده و نوری زاد و..بیشترازنام بعضی ازاولیای خدا وحتی امامزاده های واجب التعظیم! برسرزبان این نسل و نسل گذشته است .اگر این ماندن نیست، معنای ماندن چیست؟
نمی دانم درچه حالی این درد نوشته مرا می خوانی وآیا نای آن را داری که این نامه را بخوانی ،ولی حرمتی را که دردیداری حضوری به من گفتی، برایم قائل هستی واسطه می کنم و به حرمت خونهای مظلومین این خاک، از تو می خواهم به اعتصابت پایان دهی و با رویی گشاده، ستمی را که برادرانت بر تو کرده ومی کنند بپذیری.
بگذاربه صراحت بگویم: توحق نداری این همه درخواست دوستانت را نادیده بگیری! باید به اعتصاب غذایت پایان دهی.
افسوس، برادران تو ومن که بر مسند قضاوتی که رزم من و تو امکان آن را برایشان فراهم کرده است، فارغ البال نشسته اند، با امثال توبا زبان زندان وشلاق سخن گفتند و می گویند.
افسوس که حرف حق زدن ونقد ناصحانه، بهای زندان و محرومیت ازحقوق فردی و شغلی و..یافته است.
دریغ و درد که برای تو که رزمنده دانشگاه دیده و برادرشهید هستی ،مجازات شلاق هم نوشته اند!
افسوس، کاربعضی دراین نظام به جایی رسیده که نوری زاد جهادی، خزعلی بسیجی، علایی سپاهی  و..را که منتقدانی ناصحند و برای خود چیزی نمی خواهند ودرسودای نام ونان هم نیستند، درصف معاندین خود دیده و می بینند واینگونه نیست .
احساس می کنم کلمات هم با من ناله می کنند!
آقامهدی خیبری!
ما هنوز با هم برادریم ! برادربا کسانی که تو را زدند وبه زندان بردند، هرچند برابر نیستیم!
تبعید،زندان و شلاق ، چیزی از ارزش تو در نزد این ملت نخواهد کاست.ملتی که قانون اساسی یی که به آن رای داده می گوید: درایران اسلامی، کسی به جرم عقیده اش زندانی نخواهد شد و دراین جمهوری که می خواست الگوی بشریت باشد از شکنجه وشنود وشوک!  هرگزخبری نخواهد بود وحتی یک زندانی سیاسی نخواهد داشت؟!
اگر چه خمینی- خم می نی! - رفت و خم و می را با خود برد، اما ،نی را برای من و تو وما به میراث گذاشت که تا نفسی بر می آید، درآن بدمیم و بی توجه به فرمول: هزینه، فایده،که متاسفانه قاعده این روزهای زندگی خیلی ها که  فقط درخلوت! مثل من وتواند ، شده است ،آزادگی را با هرقیمت ممکن فریاد کشیم .
من اطمینان دارم این آب رفته به جوی بازخواهد گشت. وما باز، لبخند سید را خواهیم دید .دراین تردیدی ندارم.
اگرهم به فرض غیرصحیح وازسرتوهم بعضی، شرایط موجود، همانند شرایط فتح مکه است که اهل فتنه شکست خورده اند!  باید بیاد داشت که پیامبرحتی مشرکین مسلح مکه را هم بخشیده است.
ما از یک قبیله ایم! قبیله قبله!
سنت رسول و زمانه عجول، گذشت و رحمت و تسامح با اهالی قبیله قبله را تعلیم مان می دهد. اهل قبله باید همدیگر را ببخشند.
یاید گذشت .هیچگاه  کسی ازبخشیدن زیان ندیده است.
 به قول شاعرهمیشه سبزما، مرحوم قیصرامین پورکه جایش دراین روزها خیلی بیشترازقبل، خالی است: گاهی چه زود ،دیر می شود!
باید دست به دعا برداشت تا  دوباره عقل و رحمت برمسند خویش بنشینند وکینه وغضب را برانند.
دعای صبح وآه شب، کلید گنج مقصوداست!

 

نامۀ همسر شهید محمّد منتظری به مهدی خزعلی

بمان! که اینگونه "رفتن‏ها" زخمی است بر پیکر مظلومیت و لبخندی است بر لبان زورمداران و دژخیمان
بسمه تعالی
برادر گرانقدر، جناب آقای دکتر مهدی خزعلی
سلام علیکم بما صبرتم
اخبار حاکی از وخامت وضعیت جسمانی جنابعالی و طنین کلماتی چون بیمارستان ... کالبد شکافی ... و ... به ناگاه ذهن مرا به حادثۀ ناخوشایند سال 60 کشاند.
هفتم تیرماه سال 60 ، درست سی سال پیش، زمانی که جهت تشییع پیکر شهید محمد منتظری عازم قم بودیم؛ انبوه جمعیت، سیاهپوش و عزادار یک صدا فریاد
برآورده و شعار می‏داد: « دشمن در چه فکریه، ایران پر از بهشتیه » و من مبهوت و متحیّر که آیا به راستی ایران پر از بهشتیه؟!

و این حیرت و ابهام چندان نپائید، که در همان دهۀ شصت، حوادثی ویرانگر و زودرس چنان ناباورانه و پیاپی بر این انقلاب بارید که جای هیچ ابهام و تردیدی باقی نماند، و با گذشت زمان زخم ناشی از این فاجعه هر روز عمیق و عمیق‏تر گشت.

شاید اگر "بهشتی"ها و "محمد منتظری"ها می‏ماندند، قوۀ قضائیه ما و مجلس ما و به تبع آن کشور و انقلاب ما نه این بود که هست!

و شاید اندیشمندان و نخبگان این قوم از این کویر وحشت، رخت عزلت به دیار غربت بر نمی‏کشیدند!

و دانشجویان و فرهیختگان ما به جای کلاس‏های درس و مراکز علمی، زندان‏ها را پر نمی‏کردند!

و شاید "مهدی خزعلی"ها در سلول‏های انفرادی چنان به تنگ نمی‏آمدند که تنها راه انجام وظیفه و مسئولیت را "اعتصاب غذا" تا ورطۀ مرگ بدانند!

برادر، بمان!

که جامعه و مردم مظلوم ما به چون توئی نیازمند است.

بمان! به همان دلیل که به پا خاستی و "مرگ شرافتمندانه" را برگزیدی، بمان!

بمان! که در این دیار، فقدان "رفته‏ها" چندان و یا شاید هرگز جبران نگشت.

و بمان! که اینگونه "رفتن‏ها" زخمی است بر پیکر مظلومیت و لبخندی است بر لبان زورمداران و دژخیمان.

پس "بمان" و مرهم زخمی باش و درمان‏گر دردی؛ که در کسوت طبابت، در گرو سوگندی هستی که بر این مهمّ یاد نموده‏ای.

چهارم اسفند 1390 - زهره حرّی


۱۳۹۰ اسفند ۳, چهارشنبه

اردشیر امیر ارجمند(سخنگوی شورای هماهنگی سبز امید):مسئولیت جان زندانیان بخصوص مهدی خزعلی به عهده عالی ترین مقام کشور است

بسمه تعالی
در حالی که نیروهای اطلاعاتی و امنیتی، بجای حفاظت و حراست از منافع و امنیت ملی کشور، تمام هم و انرژی خود را صرف سرکوب آزادیخواهان و صادق ترین فرزندان ایران زمین و پرونده سازی های وقیحانه علیه آنها می نمایند و قضاتی که مسئول رسیدگی به پرونده اسیران سرفراز جنبش سبز و دموک...
راسی خواهی مردم ایران هستند تحت دستور مستقیم مقامات اطلاعاتی و امنیتی عمل کرده و فاقد هر گونه استقلال قضایی می باشند، بدیهی است که مسئولیت جان و سلامتی کلیه فعالان سیاسی در بند، بویژه آقای مهدی خزعلی و سایر اسیرانی که محروم از مراقبت های پزشکی لازم در وضعیت جسمانی خطرناک قرار دارند، بر عهده عالیترین مقامات حکومتی می باشد.
خیالی بس باطل است که با پلمب کردن کتابخانه و درب خانه مرحوم حضرت آیت الله العظمی منتظری و ایجاد محدودیتهای غیر قانونی برای فرزند ایشان، بتوان پیام حق طلبانه آن مرجع حکیم را در یاد و خاطره شیفتگان عدالت و آزادی به فراموشی سپرد. قطعا این گونه اعمال نشان از ضعف حاکمان است و نه قدرت انها.
در شرایطی که اقتدار گرایان حاکم بر کشور اعمال حق بر تظاهرات، مذکور در اسناد جهانی حقوق بشر و همچنین اصل ۲۷ قانون اساسی جموری اسلامی را، در ساده ترین و مسالمت امیز شکل ان که تجمعات سکوت است، بر نمی تابند و اقدام به دستگیری و رفتاهای غیر قانونی با متهمان به شرکت در ان میکنند، ادعای برگزاری انتخاباتی ازاد و منصفانه دروغی بزرگ است.
شورای هماهنگی راه سبز امید، ضمن محکوم کردن نقض فاحش حقوق اولیه شهروندان ایرانی، به حکمرانان متفرعن هشدار می دهد که انکار واقعیت ها و اصرار بر دروغ، سرکوب، خشونت و بی قانونی اثری جز تشدید شرایط بحرانی کشور در عرصه داخلی و بین المللی را بدنبال نخواهد داشت
.

حسین زمان به مهدی خزعلی: به تو محتاجیم، ما تن به ذلت همراهی با قداره کشان نمی دهیم

حسین  زمان در نامه ای به مهدی خزعلی آورده است: برادرم ، من و تو زخم خورده قداره دشمنان کینه جو و ناجوانمرد و نیز زبان به ظاهر دوستان بی مروتیم . سالهاست که از هر دو سو چوب میخوریم و مورد سرزنش قرار میگیریم . زخم قداره را تحمل کرده و میکنیم ولی زخم زبان جراحتی بس سخت و کشنده است . امروز قداره کشان به قدرت رسیده ما را که تن به ذلت همراهی شان نمیدهیم به حبس می برند ، شکنجه میدهند و تبعید میکنند و به این نیز بسنده نکرده ، همسران و فرزندانمان را نیز با شلاق کینه می آزارند واز سوی دیگر به ظاهر یاران غره شده در افکار روشنفکری ، نیش بر دلهای ریشمان می زنند .
 برادرم ، مهدی عزیز ما چوب اعتقاداتمان را میخوریم و چه شهد گوارایی است برای ما این همه تلخی که به کاممان میکنند . برادرم ، مهدی ، تو مرد میدانی و من این را بخوبی میدانم . تو یادگار شبهای عاشقی مجنون و شلمچه ، خرمشهر و آبادانی . به خاطر داشته باش عهدی را که با مردم بسته ای . هنوز کارمان به پایان نرسیده . هنوز به پایمردی و همت تو و امثال تو نیاز است . تو برای خود نزیسته ای و نخواهی زیست . تو متعلق به مردمی . رسم جوانمردی نیست که مردم را تنها بگذاری .میدانم که که مرد مبارزه و مرد عملی . درک میکنم که میان تو و جماعت خو کرده به شعارها و ژست های روشنفکری فاصله بسیار است اما بیا تا با هم یک بار دیگر فریاد یا حسین سر دهیم که میدانم که میدانی چه سری نهفته است در این نام مقدس . بیا و دست یاریت را از ما مگیر ما به همت تو و به حضور تو محتاجیم

مهدی خزعلی : در صورت جان باختنم مقامات پزشکی سازمان ملل مرا کالبد شکافی کنند

مهدی خزعلی گفته است :در صورت جان باختنم مقامات پزشکی سازمان ملل مرا کالبد شکافی کنند.
به گزارش  کلمه، مهدی خزعلی با نگارش نامه ای به مسئولان زندان اوین اعلام کرده است، درصورت جان باختنش در ادامه اعتصاب غذا، کالبد شکافی و معاینات پزشکی قانونی زندان را قبول ندارد و جسدش تنها باید توسط پزشکان اعزامی از سوی مجامع بین المللی، کالبد شکافی گردد.
وی در این نامه به جریان مرگ هدی صابر و کالبد شکافی وی نیز اشاره کرد.
 هدی صابر روزنامه نگار و فعال سیاسی که از زندانیان پس از انتخابات بود خردادماه سال جاری و در پی اعتصاب غذا در اعتراض به شهادت هاله سحابی  و حمله قلبی درگذشت.
ماموران یک روز پیش از شهادت وی را به دلیل عارضه قلبی ناشی از اعتصاب غذا از زندان اوین به بیمارستان مدرس منتقل می کنند، اما سنگینی آسیب‌ قلبی ناشی از اعتصاب غذا چنان بوده که وی تحمل این آسیب را نداشته و جان باخت.
پزشکان بیمارستان مدرس معتقدند علت مرگ وی علاوه بر اعتصاب غذا سهل انگاری مقامات زندان در انتقال به موقع به بیمارستان بوده است. و مقامات قضایی کشور از جمله دادستانی هیچ گاه به این موضوع نپرداختند
منبع :
http://www.irangreenvoice.com

۱۳۹۰ اسفند ۱, دوشنبه

دکتر مهدی خزعلی از بیمارستان به زندان اوین منتقل شد

دکتر مهدی خزعلی با وجود وخامت جسمانی به زندان اوین منتقل شد.دکتر خزعلی سه روز قبل به دلیل حمله قلبی به بیمارستان طالقانی اعزام شده بود که پس از گذشت 24ساعت توسط نیروهای امنیتی به زندان بنی هاشم منتقل شده بود تا زیر نظر وزارت اطلاعات باشد.این انتقال که بدون رضایت پزشکان بوده است همراه با خشونت انجام شده است.امروز با وجود وخامت حال ایشان و در شرایطی که باید در زیر نظر پزشکان متخصص باشند به زندان اوین منتقل شدند.متاسفانه پس از گذشت 43 روز از اعتصاب غذا احتمال هرگونه اتفاقی وجود دارد.حاکمان بدانند که با هرگونه اتفاقی برای دکتر خزعلی دیگر حجت تمام خواهد شد و با واکنشی شدید همراه خواهد بود.


نامه زهرا ربانی املشی،عروس آیت الله منتظری به مادر دکتر مهدی خزعلی

باسمه تعالی

خدمت مادر ارجمند آقای دکتر مهدی خزعلی

پس از سلام و عرض ادب

هنوز بهمن، و حال و هوای انقلاب 57 تمام نشده و همه ما روزها و رویدادهای به یادماندنی آن را دوره می کنیم که یکی از آنها برای من و شما، خاطره شهادت فرزند شما حسین خزعلی است .

به یاد دارم که بزرگداشت وی در منزل شما، و در شرايط نظامي سختي كه حاكم بود، هم مجلسي بود برای تسلی خاطر عزیزان آن شهيد و هم بهانه اي براي تجمع آناني که از ظلم رژيمي خشمگين و برآشفته بودند كه گمان ميكرد با زور و ارعاب و قتل ميتواند براي هميشه حكومت كند. " وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ " "و براى هر امتى اجلى است پس چون اجلشان فرا رسد نه [مى‏توانند] ساعتى آن را پس اندازند و نه پيش". (آيه 34 سوره اعراف)

و لابد به خاطردارید که آن روز در آن مجلس، تفسیری مختصر ازسوره والعصر توسط اینجانب ارائه شد و از آن زمان، به عنوان عصر خاصی جهت امتحانی الهی با نام مبارزه با طاغوت ياد شد؛ و البته امروز نیز عصری است و امتحانی دیگر برای ما مردمان این زمان.

ای عزیز؛ روز گذشته که برای احوالپرسی و خسته نباشید خدمت خانواده عزیز شما و ما ، جهادگر دیروز و آمر به معروف و ناهی از منکر امروز، رسیده بودیم، جایتان را بسیارخالی دیدم. آن عزیزان، در ضمن افتخار به وجود چنین همسر و پدری، از اینکه او را در معرض خطر جسمی می‌بینند و شاهد ضعف مستولی بر او و متأسفانه عارضه قلبی او هستند هراسان و نگرانند، و مسلماً همدردی شما با آنان تحمل سختی را بر آنان هموارتر خواهد کرد.

ای همسفر دیروز من؛ مطمئن هستم که همانگونه که از اشک‌های دکتر و خانواده‌اش، جای خشکی روی بالششان نمانده، شما هم آنگونه اید چرا که مگر می‌شود مادر بود و چنین نبود؟

و باز مطمئنم که شما نیز مانند دیگران بر این امر واقفید که دکتر اکنون که جانش را به خطر انداخته فقط به خاطر انجام وظیفه انسانی- اسلامی است.

ای عزیز؛ آیا اگر راه مهدی و حسین، این دو برادر فداکار را مقایسه کنیم، دو راه جدا و مخالف خواهیم یافت؟ یا اینکه هردو یک هدف را دنبال کرده و می‌کنند؟

حسین درامتحان آن عصرشرکت کرد و مهدی در این عصر و امتحانی دیگر در مبارزه با ظلم.

حسین فریاد استقلال کشور را می‌زد و قربانی شد و اکنون مهدی بر استقلال از دست رفته می‌نالد.

حسین علیه استکبار و دیکتاتوری خروشید و جان داد و مهدی نیز از دیکتاتوری به ستوه آمده و می‌خروشد.

حسین از آزادی دم میزد و جان بر سر آن گذاشت و امروز مهدی از آزادی‌هایی که از او و دیگران سلب شده می‌نالد.

حسین برای اجرای احکام اسلامی خون داده و امروز مهدی نیز برای احکام فراموش شده اسلام، به خصوص امر به معروف و نهی از منکر، فریاد می‌زند و تن رنجور می‌دارد.

حسین در آرزوی برقراری عدالت و برای حفظ امنیت مردمان جان باخت و امروز مهدی نیز جان بر سر این امنیت از دست رفته و عدالت قربانی شده گذاشته است.

حسین می‌گفت باید قرآن از طاقچه ها برداشته شده و ملاک عمل قرار گیرد، مهدی نیز می‌گوید دستور کشورداری را قرآن و نهج البلاغه تعیین می‌کند.

حسین قربانی بی عدالتی رژیم خودکامه شد و مهدی نیز می‌گوید ای کسانی که شعار عدالت می‌دهید چرا به آن عمل نمی‌کنید؟ "لم تقولون ما لا تفعلون؟"

حسین با عشق به اهل بیت(ع) راه حسین در پیش گرفت، و مهدی نیز از توهین به زهرای عزیز(س) می‌سوزد و فریاد می‌زند.

ای عزیز و ای مادر، و ای مهربان، اکنون وقت امتحانی برای همه و به خصوص با توجه به موقعیتی که دارید، برای شماست تا به یاری خانواده‌هایی بشتابیم و وسایل استخلاص بی‌گناهانی را فراهم کنیم که جانشان همچون جان مهدی عزیز در خطر است، تا مادران چشم به راه خوشحال و خانه با حضور عزیزانشان منوَر گردد. و اما اگر احیاناً از عهده کمک به همگان بر نمی‌آیید، با اقدامی جدی برای آزادی فرزندتان دکتر مهدی خزعلی، که افتخار ما و شماست، بر طبق آیه شریفه، در راه احیا بشریت قدم بردارید. ".....َمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا".".....هركس شخص بی‌گناهی رازنده بدارد چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است".

امیدوارم که در این امتحان موفق و سربلند باشید.

زهرا ربانی املشی 1/12/1390

فرزند مرحوم علامه طباطبایی (همسر شهید آیت الله قدوسی) در نامه ای به مهدی خزعلی از وی خواست تا به اعتصاب غذای خود پایان دهد

فرزند عزیزم آقای دکتر مهدی خزعلی
خبر اعتصاب غذای شما و آثار بدنی و خطرات آن باعث نگرانی و تاسف شدید من و همه دوستداران انقلاب است. من که از گذشته‌ای دور شما را می‌شناسم و مراحل رشد و مراتب تربیت شما را شاهد بودم می‌دانم چه دردی را تحمل می‌کنی و چگونه و چرا قصد فدا کردن خود برای ارزشهای متعالی این مرز و بوم را داری. آنچه بیش از هرچیز دل را می‌آزارد تنها در خطر قرار گرفتن یک فرد نیست. نگرانی من و بسیاری از خانواده‌های شهدا از شرائط سخت و خطرناک آینده‌ای است که در پیش داریم و بیش از امروز نیازمند مومنان حقیقی و پیروان صادق اسلام و انقلاب هستیم تا سیر آینده کشور ما بهتر از آن باشد که اکنون شاهد آن هستیم.
اگر چه همه ما دلبسته ارزش‌های مقدسی هستیم که اسلام و انقلاب به ما ارزانی داشته است و در این راه نباید از بذل جان هراسی داشته باشیم اما مسیر پر از تلاطم و طوفانی که در پیش است نیازمند سرمایه‌های فراوانی است که نباید آن را هدر داد. شرائط کنونی سخت و طاقت‌فرسا است و من به عنوان کسی که پدر ، شوهر و فرزند خود را در کمتر از یک سال از دست داده بیش از هرکس دلبسته این ارزشها هستم و می دانم که پایمال شدن آنها چه رنج و سختی دارد و چگونه جان و دل خانواده‌های شهدا و دوستداران اسلام حقیقی از آن خونین است و خوب می‌دانم که بزرگان شهید چقدر از این شرائط بیزار هستند و به عنوان کسی که بزرگوارانی را از نزدیک دیده‌ام و خدمت آنان کرده‌ام، خوب می‌فهمم که در حالی که نام و تصویر آنان در هر کوی و برزن و در هر برنامه و تبلیغی علم شده است ، از حقیقت آنان و طریقه آن بزرگواران فاصله‌ای داریم که قابل ترسیم نیست. اما چه می‌شود کرد که ما آنچه را درو می‌کنیم که خود کشته‌ایم و این قول و وعید خداوند است که نتیجه اعمال را جه بسا در همین زندگی شاهد باشد.
اکنون آنچه بیش از هر چیز نگران کننده است، مشکلاتی است که در آینده پیش خواهد آمد و ریشه در امروز دارد. اکنون، زیربنا و بنیان دین و اعتقاد ما ضربه خورده و می‌خورد. نسل جوانی که اکنون دوران شکل‌گیری فکری و اعتقادی آنان است چگونه بزرگ می‌شوند و چگونه می‌اندیشند؟ آنان که از دیانت و انقلاب تنها تبلیغات رائج و عرضه شده را مشاهده می‌کنند مسلما مشکلات فکری و دینی فراوانی را دچار می‌شوند. حوادثی که آنان شاهد هستند, نبودن عملی ارزش‌ها و نبودن شخصیت‌های بزرگی که اسوه و نمونه اسلام عزیز و تشیع راستین هستند، همگی عواملی است که بنیان فکری و اعتقادی نسل‌های جوان را تهدید می‌کند. این در حالی است که در عمل شاهد هستیم که مردم و جوانان چگونه ما و دیگر کسانی را که به نوعی به انقلاب و شهیدان وابسته هستیم را مورد سوال قرار می‌دهند تا جائی که چه بسا همه بزرگان درگذشته و شهید را در آنچه می‌گذرد سهیم دانسته و آنان را متهم به یکسان بودن با حاضرین می‌کنند. اتهامی که بسیاری از دشمنان این شهیدان و نیز دوستانی که از قبل آن شهیدان به نعمت و مکنت رسیده‌اند نیز می‌پسندند و القا می‌کنند.
اما در این میان وظیفه دوستان واقعی اسلام و انقلاب چیست؟ آیا باید خود را به هلاکت بیندازند و نابود کنند و آینده‌ای حساس و سرنوشت‌ساز را به دیگرانی بسپارند که بوئی از این ارزش‌ها نبرد‌اند و در این زمان از آنان اثری نیست؟ این همان واقعه‌ای است که با پیروزی انقلاب اسلامی رخ داد و نتیجه آن همین است که همه شاهد هستیم.
درست است که صبر و تحمل شرائطی که خون شهیدان پایمال قدرتمندان می‌شود و آنان از ناحیه دوست و دشمن متهم می‌شوند، سخت و طاقت‌فرساست. اما این کاسه زهری است که باید به پیروی از آن پیر فرزانه نوشید و تحمل کرد. چرا که انقلاب مردم ایران و جنبش مداوم آنان هرگز خاموشی و شکست ندارد وخیلی پیش از این بزرگانی چند پیش بینی شرائط امروزی و پیروزی فردای این ملت را با تیزبینی و دیدی الهی کرده‌اند و برماست که در هر شرائط وظیفه خود را انجام دهیم. همه ما شاهد هستیم که قدرت اراده و برتری امام در نوشیدن جام زهر از قدر و اندازه او نکاست واین سنت همه آزادگان است.
من از شما می‌خواهم که کلام ارزشمند امام پس از قبول قطعنامه را به اجرا بگذاری که به مومنان و عاشقان اسلام و مبارزه گفت” فرزندان انقلابی ام, ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید … می دانم که به شما سخت می گذرد مگر به پدر پیر شما سخت نمی گذرد … بغض و کینه انقلابی خود را در سینه‌ها نگه‌ دارید, بدانید که پیروزی از آن شماست” و در این شرائط با شکست اعتصاب خود برای فردایی سخت‌تر و دردناک‌تر خود را آماده کنی.
لَقَدِ ابْتَغَوُاْ الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ  وَقَلَّبُواْ لَکَ الأُمُورَ حَتَّى جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ کَارِهُونَ
پیشازاین هم فتنه‏ گرى مى‏ کردند و کارها را براى تو واژگونه جلوه مى‏ دادند تا آنگاه که حق فراز آمد و فرمان خداوند آشکار شد، درحالى که ازآن کراهت داشتند. (سوره توبه- آیه۴۸)
نجم السادات طباطبایی (قدوسی)

۱۳۹۰ بهمن ۳۰, یکشنبه

پتیشنی جهت درخواست از دکتر مهدی خزعلی برای شکستن اعتصاب غذای خود

دکتر مهدی خزعلی در چهلمین روز اعتصاب غذا بر اثر حمله قلبی به بیمارستان طالقانی منتقل شد،حال جسمانی ایشان به تشخیص پزشکان زندان اوین و متخصصان بیمارستان طالقانی بحرانی تشخیص داده شده بود.
بیست و چهار ساعت بعد از بستری شدن در بخش قلب بیمارستان طالقانی ساعت 2 بامداد با یورش نیروهای امنیتی دکتر خزعلی را که در اثر 42 روز اعتصاب دچار ضعف مفرط شده و به لحاظ قلبی در شرایط حاد بودند با لباس بیمارستان و در سرمای ولنجک ربودند و به بیمارستان قمر بنی هاشم که زیر نظر وزارت اطلاعات می باشد واقع در حوالی پل سید خندان منتقل کردند.
دوستان و شخصیتهای سیاسی و فعالان مدنی مصرانه از دکتر درخواست نمودند اعتصاب خود را بشکند.با اینکه توانی در بدن ندارند و به شدت رنگ پریده و بی رمق هستند و در مدت اعتصاب غذا به شدت کاهش وزن داشته اند و پوست و استخوان شده اند،باز هم تاکید کردند که جانشان در راه رسوا شدن اقتدارگرایان و مفسدان و ظالمان هیچ ارزش ندارد و تا شهادت ایستاده اند.
حال این پتیشن تنظیم شده تا دکتر مهدی خزعلی راضی به شکستن اعتصاب غذای خود شوند.
 http://www.gopetition.com/petitions/dr-mahdi-khazali-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D8%AE%D8%B2%D8%B9%D9%84%DB%8C.html

خبر تکمیلی از ربوده شدن مهدی خزعلی توسط مامورین اطلاعات

طی گزارشات بدست آماده ، مهدی خزعلی بعد از اینکه نیمه شب گذشته توسط ماموران وزرات اطلاعات ربوده شده بود به بیمارستان قمر بنی هاشم آن سازمان امنیتی انتقال داده شده است .
ایشان چهل و دومین روز اعتصاب غذای خود را در حالی سپری می کند که دو روز گذشته بخاطر حمله قلبی به بهداری زندان اوین و سپس بخاطر وخامت حالشان به بخش C.C.U بیمارستان طالقانی ولنجک منتقل شده بود.

بنظر میرسد که این اقدام وزارت اطلاعات برای ترس از هرگونه ارتباط مردمی با ایشان در ساعات ملاقات می باشد .