۱۳۹۱ خرداد ۱۷, چهارشنبه

شرف یک ملت/چه شد به ملت؟!

لینکی کنون دیدم در سایت بالاترین
فرموده بود که شیخ مهدی چرا کنون فربه گشته چرا مهدی خزعلی بعد اعتصاب غذا چاق گشته؟ 
الحق که راست گفته بود باید در عکسی که دیروز از مهدی کروبی شیخمان گشت منتشر
شیخ باید یک پا به هوا و دو دستش را بالا گرفته بود همانگونه که در مکتب تنبیه گشته 
 فربه بودن و خندان بودنش نشان از خیانت دارد الحق که این برادر 7 هزار تومنی چه کشف بزرگی نموده است 
 نتیجه گرفته است که شیخ مهدی کروبی نفوذی نظام است.در عجبم که چگونه بنده ابله این را کشف ننموده بودم و زین پس گشتم آگه که شیخ رفته است در حصر تا من اینچا گول بخورم و نگارنده آن مطلب هم یک وبلاگ درست کند ولینک کند بالاترین!و شب به پدر فخر فروشد که تو نمیدانی من یکی از تاثیرگذارترین سیاستمداران ایرانم.در نگاه اول خیلی عصبانی شدم به دوستم گفتم کان لق این ملت! برای این ملت خود را هزینه نمودن عین ابلهیست باید همه زندانیان سیاسی جلوی دوربین یک عفونامه بنویسند و بیاییند بیرون دوستم هم گفت: آره  بخداااااا !!!
کمی که فکر کردم دیدم سخنم عین ابلهیست! از دو حال خارج نیست یا نگارنده آن مطلب اعتقادش را نوشته یا از برادران 7 هزار تومنیست.
اگر اعتقادش این باشد که با وجود او هیچ نیاز به برادر و خواهر 7 توفی نیست! عقلش قد نمی دهد که چاق شدن و لب خندان شیخ کروبی نشان دهنده ایستادگی او در مقابل استبداد است.در حالت دیگر یادمان هست که چند ماه قبل از استخدام نزدیک به هزار نفر سخن گفته شد که فقط در سایتها کامنت بگذارند! مابقی به کنار... قطعا این هفت توفی ها در همین سایتها و فیس بوک و جاهای دیگر مشغول هستند فقط خاطرمان باشد که نکند ما را در موج خود سوار کنند بلکه ما آنها را باید همراه خود کنیم!
 

۱۳۹۱ فروردین ۲۲, سه‌شنبه

بیست و هشت روز از اعتصاب غذای محمد علی ولایتی در سکوت خبری میگذرد

بیست و هشت روز از اعتصاب غذای محمد علی ولایتی میگذرد و اعلام داشته است تا آخر ایستاده است و اعتصاب خود را نخواهد شکست

محمد علی ولایتی معاونت امور استانهای ستاد مردمی مهندس میر حسین موسوی را در انتخابات سال 88 بر عهده داشت
محمد علی ولایتی در اعتراض به تعطیلی قانون اساسی و قانون آیین دادرسی مدنی اعتصاب غذا نموده است و درخواست اعاده دادرسی و ملاقات با دادستان کل کشور را دارد.

وی به دو سال حبس محکوم شده است و برخلاف قانون ،اعاده دادرسی از ایشان پذیرفته نشده است.محمد علی ولایتی تنها جرمش فعالیت در دوره تبلیغات انتخاباتیست.

 وی که مسئولیتهای مختلف اجرایی در کارنامه خود دارد از تاریخ 24 اسفند ماه دست به اعتصاب غذا زده است و سپس به عنوان تنبیه به سلول انفرادی منتقل شد و چند روز قبل مجددا به بند 350 منتقل گشته است.

درخواست هم بندیها و زندانبان از وی برای شکستن اعتصاب غذا بی فایده بوده است و اعلام داشته است که تا آخر ایستاده ام و تا دستیابی به حقوق خود اعتصاب غذایم را نخواهم شکست.

متاسفانه سکوت خبری در مورد ایشان پذیرفته نیست و انتظار میرود که زندانیان سیاسی را فراموش نکنیم و صدای حق طلبی این عزیزان را به گوش همگان برسانیم

۱۳۹۱ فروردین ۱۹, شنبه

دل نوشته های حبس ، گرامیداشت روز 350





دانشگاه بند 350 حال و هوای خاصی دارد ، از جوان هجده ساله تا پیر مرد هشتاد ساله را به خود دیده است .

مجموعه ای از همه رشته ها و تخصص ها را در خود جای داده ، پزشک و مهندس، وکیل و حقوقدان ، جامعه شناس و روانشناس ، دانشمندان علوم انسانی و علوم محض ، همه و همه یکجا و زیر یک سقف محبوس شده اند .
همین چندی پیش بود که اولین محصول دانشگاه 350 را که ترجمه کتاب ((عفونی مندل)) اثر دکتر بهزادیان بود ، منتشر کردیم.
در این سرای آزادگان ، همه گرایشهای سیاسی ، سوای از دین و آیین و مذهب و فارغ از جناح و حزب و گروه ، در کنار هم زندگی می کنند ، چپ و راست ، اصلاح طلب و اصولگرا ،دیندار و سکولار ، رادیکال و محافظه کار !

وجه اشتراک همه ما خاطرات تلخ و تحمل حبس برای اندیشه است و دردی مشترک!

بیایید به حرمت این روزها و نان و نمکی که در کنار هم خورده ایم ، روزی از سال را به نام (( روز 350 )) نامگذاری کرده و همه سالۀ ، سیصد و پنجاهمین روز سال ( شب نیمه اسفند ماه ) را در داخل بند و خارج زندان گرامی بداریم .
هر سال در آستانه نیمه اسفند ( روز 350) گرد هم آییم و تجدید میثاق نمائیم که همان گونه که با اندیشه های متفاوت در یک بند در کنار هم برادرانه زندگی کردیم و در شادی و غم هم شریک بودیم ، در ایران عزیزمان نیز، اندیشه های متفاوت را ارج نهیم و برای آزادی اندیشه تلاش کنیم .

به امید روزی که کسی بخاطر اندیشه اش در حبس نباشد .

مهدی خزعلی - بند 350 اوین
روز چهلم اعتصاب غذا 


۱۳۹۱ فروردین ۱۰, پنجشنبه

قلاده های طلا !


من با چشم خویش "قلاده های طلا" را بر گردن سگان پاچه خار ابن زیاد دیده ام ! آنها که به طمع گندم ری حسین را سر بریدند و زینب را به اسارت بردند ! آری این است معجزه طلا ! بخدا سوگند، فرزند هند جگرخوار و فرزند مرجانه بدکار، همه را با قلاده طلا به فرمان خویش درآوردند! مراقب باشید، با قلاده طلا به گردن، شما را به جان پسر پیامبر نیاندازند! مهدی خزعلی
91/1/10

۱۳۹۰ اسفند ۲۸, یکشنبه

دکتر مهدی خزعلی آزاد شدند.

بالاخره بعد از 70 روز اعتصاب غذا دکتر مهدی خزعلی عزیز آزاد شدند و به جمع دوستداران پیوستند.
به امید آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی.

۱۳۹۰ اسفند ۲۵, پنجشنبه

روز 68 اعتصاب غذای دکتر مهدی خزعلی/دروغهای رجا نیوز



در خبرها برگی دیگر از رذالت رسانه ی دروغ و نیرنگ و تزویر،رجا نیوز را خواندم با عنوان:اعتصاب غذا با معجون عسل و خرما!

در پی آن صحت گفته های مادر دکتر را پرس و جو کردم که ظاهراً دروغ بوده و مادر دکتر چنین اظهاراتی را نداشته اند!

فرض می گیریم که بنا به احساس مادرانه این چیزها را نوشته اند و جلویش گذاشته اند و او به گردن گرفته است،ولی کیست که دکتر مهدی را نشناسد و نداند این کوه استقامت بیدی نیست که با این بادها بلرزد؟کیست که نداند رجانیوز بنگاه دروغ پراکنی ید طولایی در اینگونه دروغ های شرم آور دارد؟کیست که نداند حاکمیت از سر استیصال دست به دامن چنین خزعبلاتی شده و این نشانه ی زبونی و ترس فزاینده ی آنها از این حرکت دکتر و دیگر آزادیخواهان است؟

این ادبیات کوچه و بازاری و عامیانه ی محض مطابقت با گفته های شرم آور و جیره خواران بیسواد و وقیح ،احمدی نژاد دارد.

اگر راست می گویید عکسی جدید از مهدی خزعلی را منتشر کنید تا همگان قضاوت کنند که چه کسی دروغ می گوید،آیا ایشان در اعتصاب غذا بوده یا خیر!

روزی که دکتر را که در پی حمله ی قلبی از اوین و بند350به بیمارستان طالقانی واقع در ولنجک منتقل شده بود (دوستان زیادی دکتر را در بیمارستان طالقانی عیادت کردند و ابراز نمودند به شدت کاهش وزن داشتند و به سختی صحبت می کردند ،ضعیف و لاغر شده بودند،آیا اینها در اثر اعتصاب غذا نبوده؟!)،وحشیانه از بیمارستان طالقانی شبانه ربودند و به بیمارستان قمر بنی هاشم متعلق به وزارت اطلاعات واقع در پل سیدخندان منتقل کردند،دستنویس زیر توسط سربازان گمنام جنبش سبزاز دکتر به بیرون آمد. 

دکتر با بدنی رنجور و دستهایی لرزان ولی روحیه ای عالی اینگونه نوشته بود:


 بر روی عکس کلیک کنید


درخواست اعظم طالقانی از مهدی خزعلی برای پایان دادن به اعتصاب غذا



متن یادداشت اعظم طالقانی 

بسم الله الرحمن الرحیم
رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِنا، رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ

جناب آقای دکتر مهدی خزعلی

تاریخ معاصر ایران مشحون از مبارزات دلیر مردان و زنانی است که جانمایه فکر، اندیشه و توان خود را صرف آزادی، استقلال و اعتلای انسانی مردمان این مرز و بوم کرده اند.

بی شک ثمره این مبارزات درخت تنومندی است که بنیان های استبداد را لرزانده است و چشم انداز روشن آزادی و استقلال را بر سپهر این سرزمین ستم دیده گسترانیده است. اکنون که به یمن آگاهی و تلاش و فداکاری صادقانه دلیر مردان و زنان این مرز و بوم، بیش از هر زمان دیگری، مسیر رهایی گشوده تر شده است، تلاش و سعی دو چندان روشنفکران و فعالان سیاسی و مدنی متعهد، راه دستیابی به آرمان های روشن ملت ایران را هموارتر می کند.

بدون تردید اعتصاب غذای طولانی مدت جنابعالی به همراه سایر همرزمان دربند پیام مطالبات آزادی خواهانه ملت ایران را نزد افکار عمومی به خوبی منعکس نموده است. ضمن احترام به پایمردی مبارزات همه یاران دربند از جنابعالی می خواهم به اعتصاب غذای خود پایان دهید.

به امید رهایی همه مبارزان و جنابعالی از بند.

اعظم طالقانی

۱۳۹۰ اسفند ۲۳, سه‌شنبه

من بی صلاحیتم !


 


 

در آستانه 66 مین روز اعتصاب غذای دکتر مهدی خزعلی ، یاد آوری متنی از ایشان که در سال 86 در تراکت های تبلیغاتشان برای کاندید شدن در مجلس آن دوره بکار نیامد و صلاحیت ایشان هیچ وقت توسط شورای نگهبان تایید نشد ، آینه ای است از نگرش و مرام ایشان در برخورد با حکام ظالم زمان .

در زیر فرازی از این تراکت را برایتان می گذارم 



امیدوارم هرچه زودتر ایشان به جمع خانواده ، یاران ، دوستداران و مردم شریف ایران بازگردند .


من بی صلا حیتم !

می گویند صلاحیت ندارم ، راست می گویند !
اقرار می کنم ، اعتراف می کنم ، من بی صلاحیتم !
با صدای بلند می گویم ، صلاحیت ندارم !
بسیاری از ملاک های نانوشته است که من ندارم ؛


می خواهند برّه باشم ، نیستم ؛
می خواهند بنده باشم ، نیستم ؛
می خواهند عبد ذلیل باشم ، نیستم ؛
می خواهند دست بوسی کنم ، نمی کنم ؛
می خواهند پابوسی کنم ، نمی کنم ؛
می خواهند به فرموده قیام کنم ، نمی توانم ؛
می خواهند به فرموده بنشینم ، هرگز؛

می خواهند نبینم ، می بینم ؛
می خواهند نشونم ، می شنوم ؛
می خواهند نگویم ، می گویم ؛
می خواهند نفهمم ، می فهمم ؛
می خواهند ننویسم ، می نویسم ؛

می خواهند نفس نکشم ، می کشم ؛
می خواهند بمیرم ، زنده ام ؛
می خواهند بایستم ، جاری ام ؛
می خواهند خاموش باشم ، فریاد می زنم ؛
می خواهند آرام باشم ، می خروشم ؛
می خواهند ... 

«آ» مثل «آزادی»



گفتند «آ»، نوشیتم «آزادی»
خواندند «آتش»، «آه»، «آوارگی»
گفتند «ب» نوشتیم «بهار»، «باران»، «بیداری»
خواندند «بغض»، «بیداد»، «بیزاری»
گفتند «پ»، نوشتیم «پرنده»، «پرواز»، «پاکی»
خواندند «پرهیب»، «پستی»، «پلیدی»
گفتند «ت»، نوشتیم «ترنم»، «تلاءلو»، «تعالی»
خواندند «تاریکی»، «تباهی»، «تیرگی»
...
«آزادی» رنگ باخت، «تیره» شد، مُرد
«باران بهار» را رنگ سرخ خون زدند
پَر «پرواز پرنده» را شکستند
نور را رنگ «تاریکی» زدند
...

درخواست هاشمی رفسنجانی برای پایان اعتصاب غذای دکتر خزعلی



درپی تشدید وخامت حال جسمی دکتر مهدی خزعلی درسلول انفرادی زندان اوین به دلیل اعتصاب غذا ، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی دیروز با ارسال پیغامی از ایشان خواستند تا به اعتصاب غذای خود پایان دهند.

خبری که دیروز برخی از سایتها منتشر نموده بودند مربوط به پیام آیت الله هاشمی رفسنجانی بوده است که از مهدی خزعلی درخواست نموده بود که به اعتصاب غذای64 روزه خود پایان دهد و به اشتباه برخی سایتها نوشته بودند که آقای هاشمی درخواست نموده است و مهدی خزعلی اعتصاب خود را پایان داده است.

بخش نخست خبر صحیح می باشد اما قسمت دوم آن یعنی پذیرش درخواست ایشان از سوی دکتر خزعلی صحت نداشته است.

تاکنون افراد و شخصیتهای زیادی از جمله همسران شهیدان باکری و همت،محمد نوریزاد، محمد خاتمی، دختر و عروس مرحوم آیت ا... منتظری و بسیاری دیگر از دوستان و یاوران جنبش سبز از ایشان خواسته اند به اعتصابشان پایان دهند اما ایشان اعلام نموده اند که تا پای جان مصمم به ادامه اعتصاب غذا هستند مگر اینکه به بازداشت غیر قانونی ایشان پایان داده شود.

آیت الله امجد خطاب به مهدی خزعلی: تداوم این وضعیت که جان شما را به خطر می اندازد جایز نیست.



 بنا به نوشته سایت خبری تحلیلی چمران نیوز آیت الله محمود امجد در درخواستی از مهدی خزعلی مصرانه خواستار پایان بخشیدن به اعتصاب غذا توسط ایشان شدند. مهدی خزعلی بیش از دو ماه است که در پی بازداشت غیرقانونی خود در اعتصاب غذا بسر می برد.

بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای مهدی خزعلی عزیز
بسیاری از چهره های خدوم کشور و خانواده محترم و دوستان شما در داخل و خارج از کشور به شدت نگران وضعیت سلامت جسمانی شما هستند.

این جانب مصرانه از جناب عالی خواهش می کنم به اعتصاب غذای خود پایان دهید. تداوم این وضعیت که جان شما را به خطر می اندازد جایز نیست.

امیدوارم قوه قضاییه تمهیدی بیاندیشد تا همه زندانیان اخیر در ایام سال نو در کنار عزیزانشان باشند.
والسلام علی عبادالله الصالحین

محمود امجد

۱۳۹۰ اسفند ۲۲, دوشنبه

شعری از یکی از هم بندهای دکتر مهدی خزعلی در اوین


برای دکتر مهدی خزعلی فرزند برومند ایران که علیرغم وابستگی به یک خانوادۀ روحانی هیچگاه مانند بسیاری از آقازاده ها رانت خواری نکرد و ازامتیازاتی که برایش سهل الوصول بود چشم پوشی کرد

برای دکتر مهدی خزعلی که پنج بار دستگیر و زندانی شد وهر بار با اعتصاب غذا نسبت به رفتارهای غیرقانونی و ظلم وستم و بیدادگری اعتراض کرد ودر آخرین اعتصاب غذایش شصت و یک روز ( تا زمان نگارش این متن) مقاومت کرد

برای دکتر خزعلی که اهل درد است وعشق به مردم و انسانهای دیگر سراسر وجودش را فراگرفته است و علیرغم فاصله های عقیدتی و آرمانی با افراد دیگر هیچ گاه از عشق ورزیدن به آنها غافل نشده است

برای دکتر خزعلی که اینروزها خود را برای شهادت در اعتراض به ظلم وبیدادگری آماده کرده است و در آخرین نامه اش به خانواده که مشحون از عواطف انسانی و خانوادگی بود با آنها برای همیشه خداحافظی کرده است

برای دکتر مهدی خزعلی که طولانی شدن اعتصاب غذایش همه همبندیها را نگران کرده است و همچنین قاطبۀ ملت بزرگ ایران ، مراجع بزرگ تقلید ، علما و شخصیت های سیاسی فرهنگی و اجتماعی همه این روزها نگران سلامتی او هستند

این غزل احساس یک همبندی به اوست. به عظمت روحش و تلاشهایش برای آزادی ایران که متواضعانه تقدیم او وهمسر وفرزندان گرامی اش می شود.

مشغول جان فشانی دیدم نگار خود را
از دست دادم آن دم صبر و قرار خود را

ای شاهد یگانه مست از برم چو رفتی
بر چهره ام نشاندی گرد و غبار خود را

از برق تیشه هر دم مانند عشق فرهاد
آتش زدی ز افسون قبر و مزار خود را

در راه عشق بازی با خون خود نوشتی
بر سنگ و لوح و خارا تو یادگار خود را

در این کویر خلوت! سر میدهی چو مجنون
فریاد اعتراض افسانه وار خود را

با موج اعتراضت جانا، ستم ببیند
مانند موج دریا پایان کار خود را

با دست های خالی در اعتصاب سبزت
دشمن شکسته می دید خود اقتدار خود را

در این سکوت مرداب! افروختی ز حسرت
با شعلۀ درونت شمع مزار خود را

باقی نهاده ای تو تا چرخش جهان هست
اندیشه های سبزِ اسطوره وار خود را
زندانی جنبش سبز ملت ایران
و همبندی دکتر مهدی خزعلی
سرای آزادگان 350- اوین
اسفندماه 90

تکذیب خبر ایلنا/دکتر مهدی خزعلی همچنان در اعتصاب غذا به سر می برد


دکتر مهدی خزعلی همچنان در اعتصاب غذا  به سر می برند.

به گزارش ایلنا، بر اساس اطلاع واصله از یک منبع آگاه در دفتر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، پیرو این درخواست، مهدی خزعلی به اعتصاب غذای خود پایان داده است.

پیش از این نیز یک بار دیگر سایت بازتاب به نقل از مادر مهدی خزعلی خبر از پایان اعتصاب غذا داده بود، این در حالی بود که این زندانی سیاسی همچنان در اعتصاب غذا بود.


طبق خبری موثق ایشان کماکان به اعتصاب خود ادامه می دهند.

مهدی خزعلی بیش از دو ماه است که در پی بازداشت غیرقانونی خود در اعتصاب غذا بسر می برد. در هنگام بازداشت وی بشدت مصدوم شد.

پیش تر مهدی خزعلی بر اثر حمله قلبی به بیمارستان طالقانی منتقل شده بود که پس از یک روز توسط نیروهای امنیتی به بیمارستان بنی هاشم زیر نظر وزارت اطلاعات منتقل شده و پیش از بهبودی به زندان اوین بازگردانده شده بود.

وی پس از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری بارها بازداشت و راهی زندان شده است. تیر ماه سال جاری نیز وی با ضرب و شتم و آسیب دیدگی از ناحیه گردن بازداشت و پس از یک ماه اعتصاب غذا به قید وثیقه آزاد شد.

کلمه در تلاش است تا صحت این خبر را از خانواده مهدی خزعلی کسب کند.

یادی از نوشته های گذشته دکتر مهدی خزعلی (چهارشنبه سوری)


 

دکتر مهدی خزعلی در شصت و چهارمین روز اعتصاب غذای خود بسر میبرد.
جا دارد با بازخوانیِ نوشته های گذشته ایشان، یادش را زنده نگه داریم .
مطلب زیر را دکتر دوسال گذشته در پی حرام خوانده شدن  چهارشنبه سوری توسط برخی از علما به نگارش در آوردند.


به امید آزادی هرچه زودتر ایشان و تمامی عزیزان در بندمان 

چهارشنبه سوری

بنا نداشتم برای چهارشنبه سوری چیزی بنویسم، تا این که در خبرها خواندم" چهار شنبه سوری خلاف شرع است" یا " خلاف عقل" است!
ناچار شدم قلم به دست گیرم، نه برای دفاع از چهارشنبه سوری - که آن هم دفاع از میراث فرهنگی ومهم است - بلکه برای دفاع از حرمت احکام اسلام، اگر ما دست و دل باز و نابجا از احکام استفاده کنیم و دایره حرام را توسعه دهیم، حاشیه امن برای حرام ایجاد نکرده ایم، برعکس قبح حرام را ریخته ایم.

جوانی که امروز با شادی و شور به مراسم حرام - از دیدگاه آن عالم روحانی - می رود ، پایش به حرام باز می شود و به مراسم و مجالس حرام دیگر هم می رود، کما این که فرزند آن روحانی هم به چهارشنبه سوری می رود و فرزند من هم، فرزند او فعل حرام مرتکب می شود و فرزند من مباحی را بپا می دارد، دین کدام بیشتر در معرض خطر است؟

بارها گفته ام از احکام خمسه ( واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام ) نابجا خرج نکنید، مبنای " کل شیئی مباح و کل شیئی طاهر" را اصل قرار دهید و با ادله و سند چیزی را از سبد حلال خدا خارج کنید، بعضی آقایان همه چیز را در سبد حرام قرار داده و هر از چند گاهی یکی را لطف فرموده با منت از سبد خارج و در اختیار مردم قرار می دهند!

نقل آن طنز ظریف است که دیدند عده ای فوج فوج - البته نیم سوز- از جهنم خارج و به جمع بهشتیان می پیوندند، یکی از بهشتیان می پرسد: کا کا سیاه از کجا می آیی؟ و جهنمی نیم سوز جواب می دهد : ما خاویار خورده بودیم و اکنون حلال شده است، ما را مرخص کردند!
بهشتی نگاهی کرد و دید عده ای روی لبه دیوار جهنم - ما فی الذمه - نشسته اند، یک پا در جهنم و یک لنگ مبارک در بهشت است، گفت : شما چرا نمی آیید؟ گفتند : ما خاویار را با عرق خورده ایم، منتظریم دومی حلال شود و بیاییم!

حاشیه نروم، چهارشنبه سوری از آداب و رسوم ایران باستان است، پیامبرعظیم الشان اسلام (صلی الله علیه و آله) بسیاری از آداب و سنن زمان جاهلی را امضاء نمود، در واقع احکامی که امضاء فرمودند بیشتر از احکامی است که ابتدا به ساکن جعل فرمودند، مگر چقدر جاهلیت رسوم باطل مثل زنده به گور کردن دختران داشته است؟ پیامبر و ائمه هدی (علیهم السلام ) تمامی آداب و سنن اقوام و قبائل را که خلاف شرع و عقل نبود مباح می دانستند.

اما " چهارشنبه سوری " که از میراث فرهنگی و آداب شاد ایرانیان است، ( البته تقسیم هفته از اعراب به ایران آمده است) ایرانیان در 5 روز مانده پایان سال ( خمسه مسترقه ) چنین رسمی داشتند،اصل آداب و رسوم است، به چه نامی و زبانی اهمیت ندارد.

اول : مراسم عبادی و سنتی ایرانیان اکثراً بصورت جشن و سو ر بوده و این نماد فرهنگ شاد و پر نشاط ایرانیان است.

دوم : آتش به عنوان یگانه عنصر از عناصر چهار گانه که هرگز آلوده نمی شود، نماد پاکی و نفی آلودگی و پلیدی است.

سوم : در پایان سرمای زمستان نمادی از حرارت و گرمی در میان قوم و خویش و همسایگان است.

چهارم : در ظلمات شب نوری است که نمادی از جلوه پروردگار یکتا - اهورامزدا - است، همان گونه که در طور برموسی تجلی کرد و موسی فرمود :" انی انست نارا " نه این که آتشی می بینم، آتشی که به من امید و گرما و نور می بخشد، آتشی که به آن انس دارم.

پنجم : همه از خانه های تنهایی خود بیرون می آیند، جمع می شوند ( ید الله مع الجماعه ) و حول آتشی که جلوه ای از تجلیات رحمانی است به جشن و سرور می پردازند، و تسبیح حق تعالی همین شادی دلهاست.

ششم : دراین همایش عرفانی سوای از فریضه صله رحم، و دیدار بدون تکلف اقربا و همسایگان، موجبات آشنایی و پیوند های جدید خانوادگی فراهم می آید.

هفتم : سرودی می خوانند که " زردی من از تو، سرخی تو از من " و شاه بیت مخالفان این است که از آتش طلب سرخی می کنند و شرک است، حتی احمقانه است!

باید پاسخ داد : از آتش چیزی نمی خواهند، از حق جل و علا که این آتش نمادی از پاکی و عشق و آیتی از عظمت و قدرت اوست طلب سرخ رویی و حرارت دل دارند، سردی و زردی را کنار آن می زدایند و دل های مرده را به شعله عشق زنده می کنند. هر چه می خواهند از خدا می خواهند، نه از آتش. 
مگر ما در طواف کعبه که دعا می خوانیم از کعبه چیزی می خواهیم؟
حتماً باید خدای را غمناک خواند؟ هر چند اشک نیز تسلی دل و شستشوی روح است، لیکن آتش نیز حرارت و شور و شوق است، اگربجای مخالفت با این آیین زیبا و سنت باستانی با آن همراه می شدیم، می توانستیم از آن یک سماع عرفانی بسازیم و امروز چهره ما نیز از گرمی آتش الهی برافروخته و سرخ بود و چنین زار و رنجور نبودیم. 

آقایان علما با چه می جنگید؟ کجای این کار حرمت شرعی دارد؟ شادی و شور و نشاط حرام است؟ آتش افروزی حرام است؟ گرم کردن محفل مومنان حرام است؟ صله رحم و تالیف قلوب همسایگان حرام است؟!

دکتر مهدی خزعلی 
چهارشنبه سوری سال 88



۱۳۹۰ اسفند ۲۱, یکشنبه

جنگلی هستی تو ای انسان،جنگل ای روییده آزاده





آری 
آری زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پا بر جاست
گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست.
----------------------------------------------------
63 روز از اعتصاب غذای شیر آهنکوه مرد حسینی مرام سبز باور در زندان اوین میگذرد،هم او که سخنش که از صداقت و درد سرچشمه میگرفت بر دلهای بسیاری می نشست.
اما اکنون 63 روز است که جانهای تشنه و مشتاق کلامی و سخنی جز مظلومیت و اعتراض و صبر از او نشنیده اند.اما این کلمات ناگفته او رساترین فریاد وی بوده است بر سر دروغ و نیرنگ و ظلم حاکم.در این آخرین روزهای سال 90 بیاییم فریادگر مظلومیت و حق طلبی او و سایر همراهان دربندش باشیم،ما نیز به وی میپیوندیم با اعتصاب غذا و روزه سیاسی و مظلومیت او را به گوش همگان میرسانیم.

داستانی از سایت هک شده دکتر خزعلی

نقل است؛ "شاه عباس صفوی" رجال کشور را به ضیافت شاهانه میهمان کرد، دستور داد تا درسرقلیان­ها بجای تنباکو، ازسرگین اسب استفاده نمایند.

میهمان­ها مشغول کشیدن قلیان شدند! ودود و بوی پهنِ اسب فضا را پر کرد، اما رجال - از بیم ناراحتی‌ شاه - پشت سر هم بر نی قلیان پُک عمیق زده و با احساس رضایت دودش را هوا می دادند! گویی در عمرشان، تنباکویی به آن خوبی‌ نکشیده اند!

شاه رو به آنها کرده و گفت: «سرقلیان­ها با بهترین تنباکو پر شده اند، آن را حاکم همدان برایمان فرستاده است »
همه از تنباکو و عطر آن تعریف کرده و گفتند:« براستی تنباکویی بهتر از این نمی‌توان یافت»

شاه به رئیس نگهبانان دربار - که پک‌های بسیار عمیقی به قلیان می­زد- گفت: « تنباکویش چطور است؟ »رئیس نگهبانان گفت:«به سر اعلیحضرت قسم، پنجاه سال است که قلیان می‌کشم، اما تنباکویی به این عطر و مزه ندیده­ام!»

شاه با تحقیر به آنها نگاهی‌ کرد و گفت: « مرده شوی تان ببرد که بخاطر حفظ پست و مقام، حاضرید بجای تنباکو، پِهِن اسب بکشید و بَه‌‌‌ بَه‌‌‌‌‌‌ و چَه چَه کنید

ای کاش رجال سیاسی امروز ما به اندازه شاه عباس می فهمیدند و قدری پهن بار متملقین و چاپلوسان می­کردند، تا بدانند که همه این دست بوسی و پابوسی و نقل کرامات و معجزات برای پست و مقام است و لا غیر!

مهدی خزعلی
90/4/12

۱۳۹۰ اسفند ۲۰, شنبه

اعتصاب غذای سید علی بنی جمالی، عکاس و فعال سیاسی در حمایت از مهدی خزعلی



سید علی بنی جمالی، عکاس، خبرنگار و فعال سیاسی ساکن ترکیه پس از یادداشتی که در وبلاگ خود در روز 17 اسفند منتشر ساخت، در حمایت از دکتر مهدی خزعلی از 18 اسفند اعتصاب غذای خشک خود را آغاز نمود و خبرها حاکی از آن است که وضعیت جسمی مناسبی ندارد.

وی در مطلب خود اعلام کرده برای رساندن صدای دکتر خزعلی اعتصاب غذا می کند و یا با او اعتصابش را می شکند یا تا آخرش خواهد رفت.

مطلب منتشر شده ی سید علی بنی جمالی

مبنع: وبلاگ مردی از هیچ کجا (مجموعه دست نوشته های سید علی بنی جمالی)

نمی خواهم نویسنده متن بلندی باشم، چون فکر می کنم که ما انسانها خوب بلدیم حرف بزنیم اما زیاد اهل عمل نیستیم.

طی این دو سال و نیم شعار زیاد داده ایم، ادعا زیاد کرده ایم اما پای عمل که رسیده ایم، بر تمام هزینه هایی که مردم برایمان داده اند چشم بسته ایم و از میدان پا پس کشیده ایم.

دیدم که دارم میگم ، شما هم بدون شک دیدین …

هنوز وقتی یاد نداها و سهراب ها می افتم بغضم می گیرد ولی بی تعارف بگویم خیلی وقتها می شود که یاد آنها نیستم همانطور که یاد میرحسین و شیخ مهدی و توکلی ها و ستوده ها نیستم.

کمتر آدمی را دیده ام که بماند بر سر عهدش، به قیمت گذشتن از جانش.

از حق هم نمی خواهم بگذرم و نادیده بگیرم انسان هائی چون محمد نوریزاد، مهدی خزعلی، حشمت طبرزدی، عبدالله مومنی، احمد زیدآبادی و عیسی سحر خیزی که همین امروز ۱۷ اسفند، خواندم که حال نامساعدی دارد.

سال پیش هم خواندیم از اعتصاب غذای محمد نوریزاد که او را تا پای مرگ کشاند و بعد از آنکه ناچار به آزادی او شدند ساکت نماند و تا به همین الان بیست و پنج نامه به رهبر جمهوری اسلامی نوشته است.

این روزها که دیگر همه شنیده ایم از مهدی خزعلی و سلول انفرادی اش و اعتصاب غذائی که تا به الان حدود دو ماه از آن می گذرد و چند روز است که به اعتصاب غذای خشک تبدیل شده است، یعنی نوشیدن آب هم قدغن …

ما یک روزش را در خانه مان طاقت نمی  آوریم که گرسنه بمانیم چه برسد به دو ماه اعتصاب غذای تر، که بدنت را خشک خواهد کرد و تمام سیستم حیاتی بدن را به مرور از کار می اندازد.

هر چه از او خواستند بشکند این اعتصاب را تا به الان قبول نکرده و خواستار آن شده است که به صورت عادلانه و قانونی به پرونده اش رسیدگی شود و قسم خورده است که تا پایان راه می رود، بیم دارم که پایان راه رهائی اش از زندان تن باشد.

وقتی این شریف های روزگار را می بینی  و سکوت می کنی در برابر ظلمی که بر آنها روا می شود، دردت می گیرد.

مهدی خزعلی همانی است که در آن جنگ هشت ساله هم پای جانش ایستاد تا وجبی از این خاک به دست نا اهلش نیافتد اما افسوس که الان تمام این خاک به دست نا اهلانی افتاده است که نه خدا را می شناسند و نه خلق خدا را، نه دین را حرمت می نهند و نه آئین را فقط و فقط از خدا و دین خدا ابزاری ساخته اند برای چپاول این مردم و غارت سرمایه هایشان.

روزی که شنیدم مهدی خزعلی اعتصاب غذایش را به اعتصاب غذای خشک تبدیل کرده است ناخودآگاه از خودم بدم آمد، احساس بی غیرتی و شرم کردم.

شاید تو هم که الان این را می خوانی از خودت بدت بی آید، البته اگر صادقانه با خودت خلوت کنی و به این نتیجه برسی که شاید بتوانی کاری انجام بدهی که صدایش را به گوش دیگران برسانی تا شاید دیگرانی هم تکانی بخورند و کاری انجام دهند.

این که هر روز خبر منتشر کنیم و بگوئیم فلان شده است و بهمان اتفاق افتاده است، به تنهائی دردی را دوا نخواهد کرد. اما اینکه قبول کنیم خون ما رنگین تر از او نیست و کاری که او کرده است را ما هم می توانیم انجام بدهیم و همان قدر که دیگران از زندگیشان گذشتند ما هم می توانیم بگذریم کمی امیدوار می شوی، البته نه برای اینکه کار بزرگی انجام بدهی، تنها برای اینکه پیش خودت این عذاب وجدان را نداشته باشی که آنقدر سکوت کردی تا شاهد از دست دادن جان یک انسان باشی.

اگر اینگونه باشد دیگر فرقی میان من، تو و پدر مهدی خرعلی نیست که این روزها بر صندلی دنیوی اش تکیه کرده و آخرتش را فراموش کرده است .

” ابوالقاسم خزعلی، بی شک خبر از احوالات این روزهای پسرت داری، وای بر توئی که می دانی و سکوت می کنی و تلاشی نمی کنی …

آخرتت در مجلس خفتگان رهبری نیست …

آخرتت را در اوین دنبالش بگرد، در سلول انفرادی که مهدی پسرت بعد از دو ماه، چند روزی است که دست به اعتصاب غذای خشک زده و آب را بر خود حرام کرده است … “


بعد از خواندن نامه بیست و پنجم محمد نوریزاد و و دیدن استقامت مهدی خزعلی با خود عهد بستم؛ من نه می  توانم خود را به آتش بکشم و نه همچون علما و مراجع خاموش، قدرتی در حکومت و یا نفوذ کلامی داشته باشم. دسترسی به رسانه ی خاصی ندارم، خودم هستم و خودم.

تصمیم را گرفته ام، اگر او از جانش گذشته است؛ من چرا نگذرم؟

سخن کوتاه می نمایم.

از فردا هجدهم اسفند ۱۳۹۰، شروع به اعتصاب غذای خشک می کنم، تا شاید صدای مهدی خزعلی بیشتر شنیده شود. همراه با مهدی خزعلی خواهم بود یا با مهدی خزعلی اعتصابم را می شکنم یا من هم تا آخرش خواهم رفت …

باشد که پیش وجدان خودم راضی باشم و در آینده سرافکنده روزگار نباشم.

در پناهش و به یاریش

۱۳۹۰ اسفند ۱۹, جمعه

روزه سیاسی دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت در حمایت از مهدی خزعلی



منبع: کلمه

در شصت و یکمین روز از اعتصاب غذای دکتر مهدی خزعلی، روز جمعه ۱۹ اسفند ۱۳۹۰ جمعی از دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت روزه ی سیاسی گرفته و در مراسم افطاری، خواهان آزادی و رسیدگی فوری به وضعیت این زندانی سیاسی شدند.

به گزارش کلمه، دانشجویان با ابراز تاسف از وضعیت اسفناک زندانیان سیاسی و خاصه زندانیانی که برای رساندن صدای اعتراض خود هیچ راهی به جز اعتصاب غذا ندارند، بی تفاوتی مسئولین نسبت به اینگونه فجایع انسانی را شرم آور دانسته و از عموم مردم درخواست کردند صدای اعتراض مظلومانه ی ایشان را به همگان رسانده و موجب بالا رفتن حساسیت عمومی نسبت به مسائلی از این دست گردند.

همچنین این دانشجویان با درخواست برای آزادی فوری دکتر مهدی خزعلی، پایان اعتصاب غذای ایشان و بهبود وضعیت زندانیان سیاسی، ابراز امیدواری کردند در آستانه ی سال جدید دکتر خزعلی و دیگر عزیزان زندانی که جزو کسانی هستند که در این دوران عسرت صدای مردم ستمدیده بوده و چراغ مبارزه را روشن نگه داشته اند، سال نو را در کنار خانواده هایشان باشند و بیش از این قربانی لجاجت و کینه توزی اربابان قدرت نگردند.

در این مراسم بیانیه ی صادر شده توسط دانشجویان سبز نیز قرائت شد که متن کامل آن به شرح زیر است:

شصت و یک روز از اعتصاب غذای دکتر مهدی خزعلی یکی از مفاخر ایران عزیزمان می گذرد و با گذشت هر روز، بر نگرانی مردم ایران نسبت به وضعیت ایشان افزوده می شود و هرچه بیشتر شرمسار بزرگ منشی این گونه افراد می گردیم.

وضعیت فاجعه بار زندانیان سیاسی و خاصه زندانیانی که برای رساندن صدای اعتراض خود راهی جز انجام اعتصاب غذا نمی یابند، مایه ی تاسف فراوان است و این در حالی است که شاهد بی تفاوتی مسئولین نسبت به اینگونه فجایع انسانی می باشیم. چنین بی تفاوتی ها و بی مسئولیتی های شرم آور از جانب آن هایی که باعث رسیدن امثال دکتر خزعلی به چنین وضعیتی شده اند چندان دور از ذهن نبوده و نیست، لیک معتقدیم در چنین شرایطی حداقل وظیفه دانشگاهیان و عموم مردم اینست که صدای اعتراض مظلومانه ی ایشان را به همگان رسانده و موجب بالا رفتن حساسیت عمومی نسبت به مسائلی از این دست گردند.

ما دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت ضمن درخواست برای آزادی فوری دکتر مهدی خزعلی، پایان اعتصاب غذای ایشان و بهبود وضعیت زندانیان سیاسی، از عموم دانشگاهیان و مردم می خواهیم اهتمام بیشتری نسبت به حل مسائل و مشکلات زندانیان و خانواده هایشان داشته باشند. زیرا علاوه بر مختل شدن زندگی این خانواده ها از جهات مختلف روحی، روانی و اقتصادی، این خانواده ها هر روز با خبر های نگران کننده از زندان ها مواجه گردیده و هر روز بیش از پیش اضطراب و تشویش بر زندگی شان سایه می افکند.

در پایان امیدواریم در آستانه ی سال جدید دکتر خزعلی و دیگر عزیزان دربند که در این دوران عسرت صدای مردم ستمدیده بوده و چراغ مبارزه را روشن نگه داشته اند، سال نو را در کنار خانواده هایشان بگذرانند و بیش از این قربانی لجاجت و کینه توزی اربابان قدرت نگردند.