۱۳۹۰ اسفند ۲۰, شنبه

اعتصاب غذای سید علی بنی جمالی، عکاس و فعال سیاسی در حمایت از مهدی خزعلی



سید علی بنی جمالی، عکاس، خبرنگار و فعال سیاسی ساکن ترکیه پس از یادداشتی که در وبلاگ خود در روز 17 اسفند منتشر ساخت، در حمایت از دکتر مهدی خزعلی از 18 اسفند اعتصاب غذای خشک خود را آغاز نمود و خبرها حاکی از آن است که وضعیت جسمی مناسبی ندارد.

وی در مطلب خود اعلام کرده برای رساندن صدای دکتر خزعلی اعتصاب غذا می کند و یا با او اعتصابش را می شکند یا تا آخرش خواهد رفت.

مطلب منتشر شده ی سید علی بنی جمالی

مبنع: وبلاگ مردی از هیچ کجا (مجموعه دست نوشته های سید علی بنی جمالی)

نمی خواهم نویسنده متن بلندی باشم، چون فکر می کنم که ما انسانها خوب بلدیم حرف بزنیم اما زیاد اهل عمل نیستیم.

طی این دو سال و نیم شعار زیاد داده ایم، ادعا زیاد کرده ایم اما پای عمل که رسیده ایم، بر تمام هزینه هایی که مردم برایمان داده اند چشم بسته ایم و از میدان پا پس کشیده ایم.

دیدم که دارم میگم ، شما هم بدون شک دیدین …

هنوز وقتی یاد نداها و سهراب ها می افتم بغضم می گیرد ولی بی تعارف بگویم خیلی وقتها می شود که یاد آنها نیستم همانطور که یاد میرحسین و شیخ مهدی و توکلی ها و ستوده ها نیستم.

کمتر آدمی را دیده ام که بماند بر سر عهدش، به قیمت گذشتن از جانش.

از حق هم نمی خواهم بگذرم و نادیده بگیرم انسان هائی چون محمد نوریزاد، مهدی خزعلی، حشمت طبرزدی، عبدالله مومنی، احمد زیدآبادی و عیسی سحر خیزی که همین امروز ۱۷ اسفند، خواندم که حال نامساعدی دارد.

سال پیش هم خواندیم از اعتصاب غذای محمد نوریزاد که او را تا پای مرگ کشاند و بعد از آنکه ناچار به آزادی او شدند ساکت نماند و تا به همین الان بیست و پنج نامه به رهبر جمهوری اسلامی نوشته است.

این روزها که دیگر همه شنیده ایم از مهدی خزعلی و سلول انفرادی اش و اعتصاب غذائی که تا به الان حدود دو ماه از آن می گذرد و چند روز است که به اعتصاب غذای خشک تبدیل شده است، یعنی نوشیدن آب هم قدغن …

ما یک روزش را در خانه مان طاقت نمی  آوریم که گرسنه بمانیم چه برسد به دو ماه اعتصاب غذای تر، که بدنت را خشک خواهد کرد و تمام سیستم حیاتی بدن را به مرور از کار می اندازد.

هر چه از او خواستند بشکند این اعتصاب را تا به الان قبول نکرده و خواستار آن شده است که به صورت عادلانه و قانونی به پرونده اش رسیدگی شود و قسم خورده است که تا پایان راه می رود، بیم دارم که پایان راه رهائی اش از زندان تن باشد.

وقتی این شریف های روزگار را می بینی  و سکوت می کنی در برابر ظلمی که بر آنها روا می شود، دردت می گیرد.

مهدی خزعلی همانی است که در آن جنگ هشت ساله هم پای جانش ایستاد تا وجبی از این خاک به دست نا اهلش نیافتد اما افسوس که الان تمام این خاک به دست نا اهلانی افتاده است که نه خدا را می شناسند و نه خلق خدا را، نه دین را حرمت می نهند و نه آئین را فقط و فقط از خدا و دین خدا ابزاری ساخته اند برای چپاول این مردم و غارت سرمایه هایشان.

روزی که شنیدم مهدی خزعلی اعتصاب غذایش را به اعتصاب غذای خشک تبدیل کرده است ناخودآگاه از خودم بدم آمد، احساس بی غیرتی و شرم کردم.

شاید تو هم که الان این را می خوانی از خودت بدت بی آید، البته اگر صادقانه با خودت خلوت کنی و به این نتیجه برسی که شاید بتوانی کاری انجام بدهی که صدایش را به گوش دیگران برسانی تا شاید دیگرانی هم تکانی بخورند و کاری انجام دهند.

این که هر روز خبر منتشر کنیم و بگوئیم فلان شده است و بهمان اتفاق افتاده است، به تنهائی دردی را دوا نخواهد کرد. اما اینکه قبول کنیم خون ما رنگین تر از او نیست و کاری که او کرده است را ما هم می توانیم انجام بدهیم و همان قدر که دیگران از زندگیشان گذشتند ما هم می توانیم بگذریم کمی امیدوار می شوی، البته نه برای اینکه کار بزرگی انجام بدهی، تنها برای اینکه پیش خودت این عذاب وجدان را نداشته باشی که آنقدر سکوت کردی تا شاهد از دست دادن جان یک انسان باشی.

اگر اینگونه باشد دیگر فرقی میان من، تو و پدر مهدی خرعلی نیست که این روزها بر صندلی دنیوی اش تکیه کرده و آخرتش را فراموش کرده است .

” ابوالقاسم خزعلی، بی شک خبر از احوالات این روزهای پسرت داری، وای بر توئی که می دانی و سکوت می کنی و تلاشی نمی کنی …

آخرتت در مجلس خفتگان رهبری نیست …

آخرتت را در اوین دنبالش بگرد، در سلول انفرادی که مهدی پسرت بعد از دو ماه، چند روزی است که دست به اعتصاب غذای خشک زده و آب را بر خود حرام کرده است … “


بعد از خواندن نامه بیست و پنجم محمد نوریزاد و و دیدن استقامت مهدی خزعلی با خود عهد بستم؛ من نه می  توانم خود را به آتش بکشم و نه همچون علما و مراجع خاموش، قدرتی در حکومت و یا نفوذ کلامی داشته باشم. دسترسی به رسانه ی خاصی ندارم، خودم هستم و خودم.

تصمیم را گرفته ام، اگر او از جانش گذشته است؛ من چرا نگذرم؟

سخن کوتاه می نمایم.

از فردا هجدهم اسفند ۱۳۹۰، شروع به اعتصاب غذای خشک می کنم، تا شاید صدای مهدی خزعلی بیشتر شنیده شود. همراه با مهدی خزعلی خواهم بود یا با مهدی خزعلی اعتصابم را می شکنم یا من هم تا آخرش خواهم رفت …

باشد که پیش وجدان خودم راضی باشم و در آینده سرافکنده روزگار نباشم.

در پناهش و به یاریش

۱۳۹۰ اسفند ۱۹, جمعه

روزه سیاسی دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت در حمایت از مهدی خزعلی



منبع: کلمه

در شصت و یکمین روز از اعتصاب غذای دکتر مهدی خزعلی، روز جمعه ۱۹ اسفند ۱۳۹۰ جمعی از دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت روزه ی سیاسی گرفته و در مراسم افطاری، خواهان آزادی و رسیدگی فوری به وضعیت این زندانی سیاسی شدند.

به گزارش کلمه، دانشجویان با ابراز تاسف از وضعیت اسفناک زندانیان سیاسی و خاصه زندانیانی که برای رساندن صدای اعتراض خود هیچ راهی به جز اعتصاب غذا ندارند، بی تفاوتی مسئولین نسبت به اینگونه فجایع انسانی را شرم آور دانسته و از عموم مردم درخواست کردند صدای اعتراض مظلومانه ی ایشان را به همگان رسانده و موجب بالا رفتن حساسیت عمومی نسبت به مسائلی از این دست گردند.

همچنین این دانشجویان با درخواست برای آزادی فوری دکتر مهدی خزعلی، پایان اعتصاب غذای ایشان و بهبود وضعیت زندانیان سیاسی، ابراز امیدواری کردند در آستانه ی سال جدید دکتر خزعلی و دیگر عزیزان زندانی که جزو کسانی هستند که در این دوران عسرت صدای مردم ستمدیده بوده و چراغ مبارزه را روشن نگه داشته اند، سال نو را در کنار خانواده هایشان باشند و بیش از این قربانی لجاجت و کینه توزی اربابان قدرت نگردند.

در این مراسم بیانیه ی صادر شده توسط دانشجویان سبز نیز قرائت شد که متن کامل آن به شرح زیر است:

شصت و یک روز از اعتصاب غذای دکتر مهدی خزعلی یکی از مفاخر ایران عزیزمان می گذرد و با گذشت هر روز، بر نگرانی مردم ایران نسبت به وضعیت ایشان افزوده می شود و هرچه بیشتر شرمسار بزرگ منشی این گونه افراد می گردیم.

وضعیت فاجعه بار زندانیان سیاسی و خاصه زندانیانی که برای رساندن صدای اعتراض خود راهی جز انجام اعتصاب غذا نمی یابند، مایه ی تاسف فراوان است و این در حالی است که شاهد بی تفاوتی مسئولین نسبت به اینگونه فجایع انسانی می باشیم. چنین بی تفاوتی ها و بی مسئولیتی های شرم آور از جانب آن هایی که باعث رسیدن امثال دکتر خزعلی به چنین وضعیتی شده اند چندان دور از ذهن نبوده و نیست، لیک معتقدیم در چنین شرایطی حداقل وظیفه دانشگاهیان و عموم مردم اینست که صدای اعتراض مظلومانه ی ایشان را به همگان رسانده و موجب بالا رفتن حساسیت عمومی نسبت به مسائلی از این دست گردند.

ما دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت ضمن درخواست برای آزادی فوری دکتر مهدی خزعلی، پایان اعتصاب غذای ایشان و بهبود وضعیت زندانیان سیاسی، از عموم دانشگاهیان و مردم می خواهیم اهتمام بیشتری نسبت به حل مسائل و مشکلات زندانیان و خانواده هایشان داشته باشند. زیرا علاوه بر مختل شدن زندگی این خانواده ها از جهات مختلف روحی، روانی و اقتصادی، این خانواده ها هر روز با خبر های نگران کننده از زندان ها مواجه گردیده و هر روز بیش از پیش اضطراب و تشویش بر زندگی شان سایه می افکند.

در پایان امیدواریم در آستانه ی سال جدید دکتر خزعلی و دیگر عزیزان دربند که در این دوران عسرت صدای مردم ستمدیده بوده و چراغ مبارزه را روشن نگه داشته اند، سال نو را در کنار خانواده هایشان بگذرانند و بیش از این قربانی لجاجت و کینه توزی اربابان قدرت نگردند.





۱۳۹۰ اسفند ۱۸, پنجشنبه

نگرانی ۲۷۰ تن از فعالان سیاسی، مدنی و روزنامه نگاران از وضعیت مهدی خزعلی



۲۷۰ تن از فعالین سیاسی، مدنی و روزنامه نگاران ایرانی، با انتشار بیانیه ای، ضمن ابراز نگرانی و هشدار نسبت به وضعیت مهدی خزعلی تاکید کرده اند: سابقه برخوردهای غیرقانونی و تاسف بار مقامات امنیتی و قضایی با زندانیان سیاسی که برای رساندن صدای اعتراض خود هیچ گزینه ای جز دست زدن به اعتصاب غذا نداشته اند، نگرانی ما را دو چندان می کند...

متن کامل بیانیه و اسامی امضاء کنندگان:

دکتر مهدی خزعلی که از نوزدهم دی ماه سال جاری و در پی نگارش نامه ای انتقادی به رهبر جمهوری اسلامی، با رفتار غیرقانونی و خشونت بار ماموران امنیتی برای سومین بار پس از کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ بازداشت شده بود، پس از پنجاه و هفت روز اعتصاب غذای تر دست به اعتصاب غذای خشک زد. متاسفانه نه تنها کمترین تلاشی از سوی مسئولین قوه قضاییه برای نجات جان وی انجام نشده است بلکه با انتقال او به سلول انفرادی بند ۲۰۹ اوین جان وی را بیش از پیش در معرض خطر جدی قرار داده اند و این امر نگرانی شدید ما نسبت به سلامتی وی را به همراه داشته است.

سابقه برخوردهای غیرقانونی و تاسف بار مقامات امنیتی و قضایی با زندانیان سیاسی که برای رساندن صدای اعتراض خود هیچ گزینه ای جز دست زدن به اعتصاب غذا نداشته اند، نگرانی ما را دو چندان می کند. مرگ های مشکوک هدی صابر، اکبر محمدی، امید میر صیافی و محسن دگمه چی در زندان اوین در پی اعتصاب غذا و به دنبال آن انتشار شهادت نامه شصت و چهار نفر از هم بندیان زنده یاد هدی صابر مبنی بر عدم رسیدگی پزشکی و حتی ضرب و شتم او در بهداری زندان اوین نشان می دهد که مقامات امنیتی و قضایی نه تنها سلامت زندانیان برایشان اهمیتی ندارد بلکه با در پیش گرفتن سیاست از بین بردن آرام زندانیان به دنبال حذف فیزیکی معترضان در زندان ها هستند.

ما امضا کنندگان این بیانیه نگرانی عمیق خود را نسبت به خطراتی که جان دکتر مهدی خزعلی را تهدید می کند اعلام داشته و به مقامات امنیتی و قضایی هشدار می دهیم که مسئولیت هر گونه اتفاق ناگواری برای وی بر عهده مسئولین جمهوری اسلامی است. خواسته ما آزادی فوری مهدی خزعلی از زندان و رسیدگی پزشکی به وضعیت او است و از تمامی نهادهای بین المللی حقوق بشر، فعالین سیاسی و مدنی نیز تقاضا داریم نسبت به این موضوع حساسیت بیشتری نشان داده و برای آزادی مهدی خزعلی و دیگر زندانیان سیاسی و عقیدتی و توقف برخوردهای غیرانسانی و غیرقانونی با این زندانیان، تمام تلاش خود را به کار گیرند.
-----------------------------------------
پانته آ بهرامی، آرش آبادپور، امیرفرشاد ابراهیمی، حامد ابراهیمی نژاد، عبدالرضا احمدی، امین احمدیان، بهزاد آذرهوشنگ، دل آرام آکار، آینده آزاد، آرنوش آزررحیمی، روشنک آسترکی، آزاده اسدی، میراردوان اسدی، سیدکوهزاد اسماعیلی، داریوش آشوری، اردوان اصحابی، امیرحسین اعتمادی، افشین اعرابی، بیژن افتخاری، بیژن افتخاری، علی افشاری، سید اکبر روحانی، علی اکبر مهدی، دنیا اکبری، محمدجواد اکبرین، نصیر امامی، بهنام امینی، فریبا امینی، نیکروز اولاد عظیمی، گلرخ ایرایی، رحیم باجغلی، فاریا بارلاس، احمد باطبی، ایرج باقرزاده، ویدا بالیخانی، نگین بانک، شهلا باور، پدرام بدخشان، مهران براتی، امیرآریا برهانی، مقداد بریمانی، شهلا بهاردوست، کامیار بهرنگ، رضا بهزادیان نژاد، بهروز بیات، محمدرضا بیگدلی فر، امیر بیگلری، مهناز پراکند، بهزاد پرنیان، سهیل پرهیزی، کتی پزشکی، سهیلا پورابدین، لیلی پورزند، امید پورمحمدعلی، علی پورواحدی، مهدی پوریان، بیزن پیرزاده، عسل پیرزاده، زینب پیغمبرزاده، علی تارخ، ح تبریزیان، علی تقی پور، مجید تمجیدی، علی تهرانی، محمدعلی توفیقی، دلبر توکلی، مهدی جامی، احسان جعفری، مهری جعفری، رضا جعفریان، احمد جلالی فراهانی، محمد جلالی چیمه، آرش جنتی عطایی، پویا جهاندار، زهره جواهری، نرگس جواهری، رضا چرندایی، سیاوش چگینی، بهناز چنگیزی، نگار چوره، محمد حسینی، ناهید حسینی، حافظ حکمی، عباس حکیم زاده، مینا خانلرزاده، اسماعیل ختایی، رامین خرسندی، عباس خرسندی، شهرام خرم، ، آریا خسروی، مصطفی خسروی، جمشید خون جوش، فریبا داوودی مهاجر، محمدجواد دردکشان، مهرداد درویش پور، عبدالرضا دوشوکی، محمد رجبی، ، ناصر رحمتی، امیر رشیدی، سمیه رشیدی، آرمان رضاخانی، امیر رضایی، سجاد رضایی، شیده رضایی، فرهنگ رضایی، شهرام رفیع زاده، علی اصغر رمضانپور، میثم رودکی، لاله رودی، اردوان روزبه، مریم روزبهانی، امین ریاحی، علیرضا رییسی، حسن زارع زاده اردشیر، سیروس زارع زاده اردشیر، بهرام زرگر، مینا زندسیگل، نسیم زین العابدینی، محسن سازگارا، میرحمید سالک، سپیده سامانی، نسترن سامی، حسین سبحان اللهی، فتاح سبحانی، بهروز ستوده، غلامرضا سجودی، نسیم سرابندی، حسن سربخشیان، امین سرخابی، مهدی سعیدپور، صدرا سمنانی رهبر، سعیده سهرابی، رضا سیاوشی، سلمان سیما، علی شاکری، سجاد شاهمرادی، غلامرضا شاهمرادی، داراب شباهنگ، شیوا شفاهی، روحی شفیعی، شهریار شمس، شیوا شناوری، آزاده شه نواز، کتایون شیبانی، شهاب الدین شیخی، بهزاد شیرازی، شهناز شیهینی، علی صادق پور، محمد صادقی، وحید صادقی شیرازی، بهنام صارمی، لیلا صحت، کاران صدر، فرهاد صدقی، فیروزه صفری، رامین صفی زاده، موری صفی، امیر صمدی، سحر صمیمی، رضا صنیعی فر، فرح صنیعی فر، فرهاد صوفی، امیرحسین ضیایی، حسن طالبی، علی طباطبایی، شهره عاصمی، مریم عباسی، محمدصابر عباسیان، علی عبدی، محسن عبدی، مزدک عبدی پور، ساجده عرب سرخی، مهدی عربشاهی، مصطفی عزیزی، خسرو علاف اکبری، پویا علاقه بند، کاظم علمداری، حسین علوی، سید علی بنی جمالی، رضا علیجانی، طیبه علیرضایی، مسعود علیزاده، آبتین غفاری، رامتین غفاری، روجا غلامحسینی، پویا غلامرضایی، فرشید فاریابی، علی فتوتی، امیرحسین فتوحی، تایاز فخری، آزاده فرخی، حسین فرشتیان، کیوان فروزان، ناصح فریدی، سعید فضائلی مقیمی، فرزاد فلاحتی، فیروزه فولادی، پروین قاسمی، علیحسین قاضی زاده، آیدا قجر، جعفر قدیم خانی، یادی قربانی، مهدی قلی زاده اقدم، مونا کاشف، مرتضی کاظمیان، نادر کاکاوند، نوید کامران، عطارد کاویان، اردوان کریمی‌، علی کلایی، اندیشه کمالی سروستانی، پروین کهزادی، امید کوهی، بهمن کوهی، علیاصغر گرجی، رامین گلبانگ، امیر گلعلی پور، رامیز لامعی، روحی لطیفی، حمید مافی، همایون مبصری، رضا مبین، مازیار محبوبی، دانیال محمدزاده، رویا محمدی، سام محمودی، محمد مصطفایی، علی مصلحی، منصور معدل، امیر معماریان، فریناز مقتدری، منوچهر مقصودنیا، حسن مکارمی، مرتضی ملک محمدی، ابراهیم مهتری، الفضل مهجوری، آتوسا مهدوی، احسان مهرابی، ابوذر مهرانی، بهزاد مهرانی، بهناز مهرانی، محمد الموتی، محسن موسوی، فهمیه میانجی، یاسر میردامادی، روری میشلیس، رضا میلانی زاده، حسن نایب هاشم، امید نبوی، یوحنا نجدی، سیاوش نجفی، آزادگان نروژ، راضیه نشاط، مزدک نصیری، آرسن نظریان، فریدون نقیبی، شروین نکویی، شیوا نهاوندی، شیوا نوجو، مهدی نوذر، شاهی نوربخش، فرهاد نوری، پویا هاشمی، محمد هدایتی، مهدی هویزی، رضا هیوا، امین ولیان، مهدی یارمحمدی، اشکان یزدچی، حسن یوسفی اشکوی

۱۳۹۰ اسفند ۱۷, چهارشنبه

بهار در راه است



طاقت بیار ای دوست
زیرا که زمستان رفتنی ست
صدای پای بهار را می شنوی؟
انگار روزی از روزهای بهار بود
آن روز که سبز شدیم، روییدیم
آن روز که جا به جا در کوچه محله های شهر نوشیتم
«ما هستیم»
آن روز که بر رد سبزمان با خون سرخ نوشتند اعدام، ظلم، بیداد
...
طاقت بیار ای دوست
به بهانه ی حجم بهایی که سینه ی شکافته ی عاشقان پرداخت
به بهانه ی یادبود خون شهیدان همرزمت
که غیرت مردانگی شان را دشنه ی دژخیم بیگانه هدف رفت
طاقت بیار ای دوست
به حرمت اشک های پاک سیلاب شده
در فراق کوچ پرستوهایی که
بال پروازشان را سلاخ خانه ی رژیم در هم شکست
...
بهاری نو در راه است
از آفتاب خواهیم آموخت
بر همه تابیدن را
از کوهسار خواهیم آموخت
ایستادگی را
به باد خواهیم سپرد
قاصدک هایمان را
تا با خود ببرند نوید استواری ها را
طاقت بیار ای دوست ...

۱۳۹۰ اسفند ۱۶, سه‌شنبه

سخنی با دوستان/روز 59 اعتصاب دکتر مهدی خزعلی


بابی ساندز ( Bobby Sands) مبارز ایرلندی و عضو ارتش جمهوری‌خواه ایرلند در سال ۱۹۵۴ میلادی در شهر بلفاست مرکز ایرلند شمالی به دنیا آمد. او در ۱۹۷۲ در سن ۱۸ سالگی به ارتش جمهوریخواه ایرلند پیوست. او همواره خواستار خروج ارتش بریتانیا از شمال ایرلند بود و به همین دلیل وارد ارتش جمهوریخواه ایرلند شد.

وی یک سال بعد به جرم حمل اسلحه دستگیر و به ۵ سال زندان محکوم شد. ۶ ماه پس از آزادی در ۱۹۷۷ دوباره به همین جرم و این بار به ۱۴ سال زندان محکوم شد، ولی به محض ورود به زندان در اعتراض به رفتار دولت از پوشیدن لباس زندانیان امتناع کرد و خواستار این شد که او را به عنوان یک زندانی سیاسی بشناسند نه زندانی جنایی.

در مارس ۱۹۸۱ بابی ساندز اعتصاب غذای تاریخی خود را با این خواست‌ها آغاز کرد:

پوشیدن لباس غیرزندانی
عدم کار اجباری
حق اجتماع آزاد زندانیان و مطالعه و آموزش
حق ملاقات هفتگی، داشتن نامه و بسته
حق دریافت حکم همانند دیگر زندانیان

کمی پس از آغاز اعتصاب غذای بابی ساندز یکی از نمایندگان محلی ایرلندی درگذشت و بابی در حالی که زندانی سیاسی بود، از طرف مردم بجای وی انتخاب شد. دولت بریتانیا حاضر به پذیرش این انتخابات نشد و حتی قانون انتخابات را بنحوی تغییر داد که دیگر زندانیان جمهوریخواه نتوانند داوطلب شرکت در آن شوند. دولت بریتانیا حاضر به پذیرش خواست‌های بابی ساندز و دیگر زندانیان جمهوریخواه نشد . 

سرانجام بابی ساندز پس از ۶۶ روز اعتصاب غذا در سن بیست و هفت سالگی در ۵ می ۱۹۸۱ در زندان بلفاست درگذشت.

................................................................................................................
دکتر مهدی خزعلی امروز در حالی وارد روز 59 اعتصاب غذای خود شدند که از روز یکشنبه ی این هفته اعتصاب غذای خشک را آغاز کرده است.(یعنی  دیگر حتی مایعات هم نمی نوشند).معمولا با این وضع زندانی چند روزی بیشتر دوام نمی آورد.

حاکمیت با گستاخی ابراز داشته مرگ ایشان برایش هیچ اهمیتی ندارد.مطلبی زیبا از آقای مسعود مشهدی دیدم(صاحب وبلاگ شاتوت) با عنوان "شماها یه مشت بی عرضه اید...!"     لینک در بالاترین

مطلب بسیار معقول و به جایی بود،ایشان به این نکته اشاره کردند که مردم ما بسیار احساسی هستند و با کوچکترین تغییری در کسی که محبوبشان هست به او پشت کرده و او را می رانند و طرد می کنند و سخن به ناسزا می گشایند!

از این نکه که بگذریم،ایشان اشاره ای به دکتر مهدی خزعلی کرده اند که :" شماها یه مشت بی عرضه اید…! زیر یه لینک در بالاترین که در مورد پنجاه و هفتمین روز اعتصاب غذای خزعلی بود یه نفر کامنت گذاشته کاش یکی موضوع داغ بزنه…! اره داداش…! این اوج مبارزه شماهاست که موضوع داغ بزنید…!! خسته نباشید…!"

و وقتی این را با نظر دکتر مقایسه می کنیم که گفتند:"به جای این‌که از من بخواهید تا اعتصاب را بشکنم، از آنان بخواهید به این حبس‌های غیرقانونی پایان دهند،من تا شهادت ایستاده‌ام."

به این نتیجه می رسیم که جامعه ای فشل و عافیت طلب شده ایم که تنها به فکر منافع خودمان هستیم و نمی خواهیم متوجه بشویم که منافع تک تک افراد در گرو منافع کل جامعه می باشد.اگر امروز در برابر ظلم هایی که به هم وطنانمان می شود سکوت کنیم فردا نوبت خودمان خواهد رسید.

حاکمیت وقتی می بیند مرحوم زنده یاد هدی صابر را کشت کسی صدایش در نیامد،مرحومه سرکار خانم هاله سحابی را از بین برد هیچکس لب به اعتراض نگشود،به راحتی می گوید دکتر خزعلی هم برود آب از آب تکان نخواهد خورد.آن ها به این باور رسیده اند که چنان زهر چشمی گرفته اند که کسی جرات کوچکترین اعتراضی را نخواهد داشت.

دوستان زحمت می کشند و تقریبا هر هفته برای دکتر در بالاترین موضوع داغ می زنند ولی ای کاش این اعتراضات را در دنیای حقیقی اجرا می کردیم.دکتر دیگر تاب مقاومت ندارد.می دانید 59 روز اعتصاب یعنی چه؟؟!

آی آدمها، که در ساحل نشسته شاد و خندانید،
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان، قربان.
آی آدمها که در ساحل بساط دلگشا دارید،
نان به سفره جامه تان بر تن،
یک نفر در آب می خواهد شما را
موج سنگین را به دست خسته می کوبد،
باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه هاتان را ز راه دور دیده،
آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابی اش افزون.
می کند زین آب ها بیرون
گاه سر، گه پا، آی آدمها!

زنده یاد ،نیما یوشیج



۱۳۹۰ اسفند ۱۵, دوشنبه

شروع اعتصاب غذای خشک دکتر خزعلی



بسم رب الشهدا و الصدیقین

امروز پنجاه و هفتمین روز اعتصاب غذای دکتر خزعلی میباشد.

از 8 روز قبل ایشان به بند 209 وزارت اطلاعات و سلول انفرادی منتقل شده اند و در اعتراض به رفتارناشایست زندابانان وزارت اطلاعات و بی دلیل بودن انتقال به سلول انفرادی دو روز هست که دست به اعتصاب غذای خشک زده اند و دیگر آب هم نمینوشند و اعلام کرده اند تا احیای آیین دادرس مدنی و احترام به حقوق زندانی لب به آب هم نخواهند زد
------------------------------------------------
 پی نوشت:اعتصاب غذای خشک به اعتصاب غذایی میگویند که در آن هیچگونه غذایی خورده نمیشود،حتی آب.درحالی که در اعتصاب غذای تر محلول آب و قند خورده میشود.