حسین زمان در نامه ای به مهدی خزعلی آورده است: برادرم ، من و تو زخم خورده قداره دشمنان کینه جو و ناجوانمرد و نیز زبان به ظاهر دوستان بی مروتیم . سالهاست که از هر دو سو چوب میخوریم و مورد سرزنش قرار میگیریم . زخم قداره را تحمل کرده و میکنیم ولی زخم زبان جراحتی بس سخت و کشنده است . امروز قداره کشان به قدرت رسیده ما را که تن به ذلت همراهی شان نمیدهیم به حبس می برند ، شکنجه میدهند و تبعید میکنند و به این نیز بسنده نکرده ، همسران و فرزندانمان را نیز با شلاق کینه می آزارند واز سوی دیگر به ظاهر یاران غره شده در افکار روشنفکری ، نیش بر دلهای ریشمان می زنند .
برادرم ، مهدی عزیز ما چوب اعتقاداتمان را میخوریم و چه شهد گوارایی است برای ما این همه تلخی که به کاممان میکنند . برادرم ، مهدی ، تو مرد میدانی و من این را بخوبی میدانم . تو یادگار شبهای عاشقی مجنون و شلمچه ، خرمشهر و آبادانی . به خاطر داشته باش عهدی را که با مردم بسته ای . هنوز کارمان به پایان نرسیده . هنوز به پایمردی و همت تو و امثال تو نیاز است . تو برای خود نزیسته ای و نخواهی زیست . تو متعلق به مردمی . رسم جوانمردی نیست که مردم را تنها بگذاری .میدانم که که مرد مبارزه و مرد عملی . درک میکنم که میان تو و جماعت خو کرده به شعارها و ژست های روشنفکری فاصله بسیار است اما بیا تا با هم یک بار دیگر فریاد یا حسین سر دهیم که میدانم که میدانی چه سری نهفته است در این نام مقدس . بیا و دست یاریت را از ما مگیر ما به همت تو و به حضور تو محتاجیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر