۱۳۹۰ بهمن ۲۹, شنبه

نامه ي مهدي خزعلي از اوين به همسرش

منبع:سایت کلمه

 

بسم الله الرحمن الرحيم

همسرعزيزم؛ سلام، جانم به فدايت، مي ‌دانم که به عشق ميان ما ايمان داري، م ي‌دانم که ازشدت اشتياق من به شنيدن صدايت آگاهي، مي ‌دانم که مي‌ داني زمزمه محبت تو در گوش جان من چون صداي فرشتگان روح بخش و انرژي زا است، اما صدايت را خسته ديدم، تو را آزرده و دل خسته يافتم، در سوگم مويه مي ‌کردي!

سخت است مشاهده سوگواري همسر و فرزندان در مرگ تدريجي و ارادي خويش، اينک که اين سطور را برايت مي ‌نگارم درخلوت زاغه خويش فرو رفته و بر مصائب شما سخت گريسته‌ ام ديگر جاي خشکي بر بالشت باقي نمانده است و دستمال اشک کفاف اين چشمه چشمه جاري نمي ‌کند.

حال خوشي است همسايه زاغه زيرين را صدا مي کنم، از او کاغذ طلب مي ‌کنم تا اين حال خوش را تحرير کنم، هر آنچه کاغذ دارد، پيشکش مي ‌کند و مي گويد: هر چه مي‌ خواهد دل تنگت بنويس!” اشک امانم نمي ‌دهد و رد پاي اشک بر کاغذ پيداست! سخت است، سخت؛ وقتي همسر و فرزندانت در سوگ مرگ تدريجي و ارادي تو مي‌ گريند و تو شاهد عزاداري آنها بر مرگ خويشي، خويشتن داري دشوار است، نمي ‌توان بر حال زارشان نگريست و نگريست! اما بايد مراقب باشي که اين عشق و اشک، پابست و عقال نشود!

اما نه، جنس اين اشک از جنس گريه بر سيدالشهدا (ع) و اشک بر مصائب زينب کبري سلام الله علي‌ ها است. دل را صاف و عزم را جزم مي ‌کند، اينها موجب نمي‌ شود که پايمان سست شود و بر صراط بلرزد، جوشش عشقي پاک است به زن و فرزند و گريستن بر مصائبي است که در راه حق تحمل مي ‌کنند. همه فداي زينب حسين عليهما السلام، مگر آنها از اهل بيت پيامبر عزيزترند؟

عزيزان من؛ اشک امروز من و شما بايد چون اشک بر حسين ابن علي عليه السلام موجب جوشش و جنبش و تلاش و کوشش شود، بايد دو بال پرواز شود تا به وصال محبوب حقيقي پر کشيم، بايد سيلي شويم در خانمان و دودمان ظلم و ستم را از ريشه برکند، پس بياييد. با هم بگرييم و بگرييم، اين اشک‌ها، ريشه ظالم را بر مي ‌کند.

حسبنالله ونعم الوکيل
مهدي خزعلي
بند ٣۵٠ زندان اوين

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر