در برنامه پارازیت وقتی این جمله را از مهدی خزعلی شنیدم،دلم به درد آمد،آنچه هم بندش گفته بود ناراحت کننده بود ،یک هموطن این گونه دردش را بیان می کند که تو برای بیداری من اینطور خود را دچار مشقت می کنی ولی من قصد آگاهی ندارم من...
مهدی خزعلی بارقبل که بازداشت شده بود، بیش از بیست و شش روز اعتصاب غذا بود،در روز پانزدهم اعتصاب غذا که حالش نامساعد شده بود و هم سلولش زیر بغلش را گرفته بود تا به بهداری زندان منتقلش کنند در همان حال گفته بود آقا مهدی"من خرم برو به زندگیت برس"!
این موضوع را مهدی خزعلی در صحبت پایانیش در پارازیت تعریف کرد و عنوان نمود که بیاییم از این نفهمیدن خارج شویم.
طی چند روز گذشته برخی کامنتها نظر مرا به خود جلب کرد که بجز از مزدوران و بی خبران نمی توان از کسی دیگر انتظارچنین نظراتی را داشت.کسانی که می گویند :"بار قبل هم اعتصاب غذا بودی پس چرا سُر و مُر و گنده بیرون آمدی؟،خودتی!!" ، و .... حالا من می گویم:مهدی جان، من خرم اعتصابت را بشکن.
مهدی جان او که منزلتت را نمی داند، او که حتی در قبال ایستادگیت،و به اراده ی آهنینت احترام نمی گذارد، آیا او اینقدر ارزش دارد که به خاطرش متحمل این همه هزینه شوی؟! اگر بلایی به سرت بیاید اگر از زندان،زنده خارج نشوی،اگر در همین اعتصاب غذاهای مستمر به جای عمر طبیعی،حیات کمتری داشته باشی آنگاه چه کسی حال فرزندات را خواهد پرسید؟چه کسی به خانواده ات سر می زند؟آیا فرزندانت حق ندارند دست پر مهر پدری بالای سرشان باشد؟
مهدی جان ،تو به خاطر ایران و آزادی و رهایی مردم از زیر یوغ بندگی و اسارات و خودکامگی در برابر پدر و برادرها و خواهرها ایستادی و به زندگی آسوده و بی دغدغه پشت کرده ای،اما برای که؟برای چه؟چه کسی به یادش هست؟برای کسانی که نهایت شجاعتشان این است که از پشت کامپیوتر و از طریق اینترنت سخن برانند و تقبیح کنند و دم از مبارزه بزنند!؟
امروز روز یازدهم اعتصاب غذای دکتر مهدی هست،با دست و دندانی شکسته با استقامت به مقاومت خود ادامه می دهد.امروز در ملاقاتی که با خانواده داشت صریحا اعلام کرد تا لحظه ی شهادت به اعتصاب خود ادامه خواهد داد.
آری مهدی جان من خَرَم ،اعتصابت را بشکن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر