برگی از مقالات دکتر مهدی خزعلی در باب اعتصاب غذا(شهریور ماه 90)
ایثار جان آخرین سلاح مظلوم است در زمانی که پناهی ندارد و صدایش به جایی نمی رسد.من برای اعتصاب غذای خود از چهار مرجع تقلید اذن گرفته ام.
اعتصاب غذا انتخابی آگاهانه است، انتخاب مرگی خودخواسته و دردناک، یکی چون جوان تونسی، به یکباره خود را به آتش می کشد، ودر شعله های آتش می سوزد تا آتشی را که به جانش افتاده همگان ببینند، او چارۀ دیگری ندارد، حکومت و مردم کور و کرَند و دردهای پنهان او را نمی بینند، فریادهای خاموش او را نمی شنوند، آتش درونش را اینگونه به رخ جامعه میکشد، او بیش از این سخنی ندارد، شعله های آتشی که جانش را میستاند فریاد اوست و همین شعله ها بود که دودمان ظلم را به باد داد، هر چند خودکشی حرام است و قتل نفس! و کسی که خود را می کشد مخَلَدِ در آتش دوزخ است، اما او خود را فدای آزادی ملت کرد، او شهید راه آزادی است، او جاودانه شد و "عند ربهم یرزقون" است، او خود را برای فرار از سختیها نسوزاند، او در برابرشهرداری فریاد کرد و آتشی شد به جان استبداد، او در برابر ظلم ایستاد و شهید راه آزادی است.
مهاتما گاندی – آن مصلح بزرگ – در طول مبارزات راه استقلال و آزادی، برای دفاع از آزادی و شرافت انسانی و حتی برای رفع خشونت میان ادیان و مذاهب، هفده بار دست به اعتصاب غذا زد، اعتصابات او بیشتر علیه استعمار انگلیس و قوانین استعماری بود، اما آخرین اعتصاب او برای توقف خشونت هندوها علیه مسلمانان بود و آنقدر به اعتصاب غذا ادامه داد تا شورشیان با چشم اشکبار کاردهای خود را پیش پایش بر زمین نهادند! هر چند اعتصاب غذاهای گاندی کوتاه مدت بود، اما جایگاه بلند، عزم جدی و جثه نحیف او در موفقیت او در نیل به اهداف بی تاثیر نبود! کسی تردید نداشت که گاندی تا مرگ بر عزم استوار خویش ایستاده است! او در نامه به یکی از هوادارانش نوشت: "در شرایط مخصوص، پرهیز از خوردن غذا سلاحی است که خدا به ما داده تا در هنگام بی پناهی محض، به کار گیریم." او در دهه هفتم زندگی، بدون ذخیره چربی در بدن، 21 روز مقاومت کرد و این کاری بس بزرگ و سترگ بود و توانست به نسل کشی میان هندوها و مسلمین پایان دهد.
اینشتین سخت تحت تاثیر گاندی قرار می گیرد و می گوید: "«از نظر من نگرش گاندی روشنبینانهترین نگرش در میان تمامی سیاستمداران زمان ماست . باید تلاش کنیم تا با روحیه وی کارها را انجام دهیم، نه آنکه برای نبرد برای آرمانهایمان به خشونت متوسل شویم" و باز اضافه می کند: " نسلهای بعدی به سختی باور خواهند کرد که روزگاری چنین موجودی از گوشت و پوست بر روی زمین میزیستهاست"
آری در اعتصاب غذا، صداقت و استقامت تاثیر گذار است، در بند 350 که بودم، دوستی می گفت: "کمی بادام بخور و استناد می کرد به اعتصاب غذای فردی دیگر که پودر بادام می خورد. به او گفتم: اگر دانه ای ارزن بخورم اثر کلامم از بین می رود، این صداقت است که تاثیر عمل را زیاد میکند. یا در دادگاه، مقیسه برایم آب و بیسکویت آورد، آب را نوشیدم و بیسکویت را رد کردم، گفت: " اینجا که کسی نیست، بخور! " گفتم: " آنجا هم کسی نیست، اما خدا هست! ان شاءالله پس از آزادی خواهم خورد!" ، خدایش حفظ کند، محمد جواد مظفر سر سفره به شوخی می گفت: " مگر نمی گویند، فکر نان کن که خربزه آب است، پس خربزه بخور که آب است! "
ایثارجان آخرین سلاح مظلوم است در زمانی که پناهی ندارد و فریادش به جایی نمی رسد، بسته به شرایط فرد و زمان و مکان، انتخاب می کند، یکی خود را در آتش می سوزاند، یکی با اعتصاب خشک در مدت چند روز مرگی جانخراش را به تصویر می کشد، یکی اعتصاب غذای تر با آب و مختصری نمک وشکر را برمی گزیند و چون بابی سندز با مراقبت های ویژه پزشکی 66 روز با مرگی سخت دست و پنجه نرم می کند، او که عضو ارتش سری ایرلند بود و به خاطر اقدام مسلحانه علیه دولت بریتانیا به 14 سال حبس محکوم شده بود، تنها خواسته او رسیدگی عادلانه قضایی و حقوق اولیه یک زندانی بود، او باید زنده می ماند تا در اعتصاب غذا و زندان، مردم ایرلند او را به عنوان نماینده خود برای مجلس بریتانیا انتخاب کنند، رای به بابی سندز، رای به استقلال ایرلند و یک نه بزرگ به استعمار بریتانیا بود، او باید سختی این مرگ خودخواسته و وحشتناک را تحمل می کرد تا با رای مردم راه مبارزان ایرلندی تایید شود. بابی سندز چریک27 ساله که هیچ بیماری نداشت و از سلامت کامل برخوردار بود، پس از 66 روز گرسنگی جان سپرد، مرگ او تاثیری عمیق در جهان گذاشت تا جایی که قائم مقام رهبری حضرت آیت الله منتظری(ره) او را شهید خواند و امام و مراجع و علما هم نه تنها اعتراضی نکردند، خیابانی در تهران به نام این مبارز ایرلندی تغییر نام یافت! حال چگونه است که جناح حاکم، فریاد وااسلاما سر می دهد و برای اعتصاب غذای ما شبهه شرعی دارد که اضرار به بدن حرام است! هر چند من برای اعتصاب غذای خود از چهار مرجع تقلید اذن گرفتم!
من اعتصاب غذا و بذل جان در راه آرمان را شهادت میدانم، اما باید دقت کرد که در زمان و مکان خاص وظیفه چیست و کدام تاثیر گذارتر است، اگر فرصت داریم باید میدان مین را خنثی کرد و رفتن روی مین در جبهه در چنین شرایطی مصداق خودکشی و حرام است، اما اگر در تنگنای زمانی قرار داریم و معبر لو رفته است و بین کشته شدن 300 نفر نیروهای یک گردان و یا جانفشانی تنی چند برای باز کردن معبر مخیریم، این جانبازی شهادت است و ایثار.در عرصه سیاست هم چنین است، گاهی سوختن در برابرشهرداری تونس، ایثار و شهادت است، گاهی مرگ جانکاه بابی سندز شهادت است، گاهی اعتصاب مهاتما گاندی ایثار و از خود گذشتگی است برای حفظ جان میلیونها انسان که به جان هم افتاده اند! در واقع او با ایثار جان خود ظالم را خلع سلاح میکند، سلاح ظالم حبس و شکنجه و محرومیت و اعدام است، او آخرین مجازات را با سختترین شکل آن داوطلبانه برمی گزیند، و جنازه او پتکی بر سر استبداد و ظلم و ستم می شود، آبرو برای شاه و شیخ نمیگذارد!
در اعتصاب غذایی شاه گفت: "او با نخوردن غذا و آب، مرگ را برگزیده است، که ممکن است سبب فضیحت من شود، چون رسمی است که اگر به مردی ظلم شود یا خیال کند که به او ظلم شده، و بر درگاه خانه ظالم گرسنگی بکشد تا بمیرد، مردم تا ابد، بر آن درگاه فریادی سهمگین سرخواهند داد، حتی اگر آن درگاه، درگاه شاه باشد."
فراموش نکنیم که اعتصاب غذا برای زمانی است که همه راهها بسته است، دیگر راهی نیست، امیدی نیست، ظالم کر و کور است و مظلومین گنگ ولال! اعتصاب غذا ابزاری است برای مقاومت و فریاد، تا ظالم و مظلوم را از خواب دروغین و ترس بیدار کند، آخرین دفاع در برابر بیعدالتی است، تاثیر و قدرت نفوذ اعتصاب غذا در آمادگی فرد برای مرگ خودخواسته است، او باید از همه دلبستگی ها و وابستگی ها دل بکند و مهیا شود تا مرگی سخت و دهشتناک را در آغوش کشد، او از جسم و جان خویش تغذیه خواهد کرد، ابتدا کربوهیدراتها(قندها) را می سوزاند و سپس سراغ ذخیره چربی بدن می رود، بدن چربی سوز می شود و بوی بدی دارد، سپس سراغ پروتئین ها می رود، و عضلات و ماهیچه ها را سر سفره می آورد و از آن ارتزاق میکند، روزانه خود را وزن می کنید و می بینید 500 گرم از ماهیچه بازو و ران خود خورده اید، این کاهش حجم عضلات برایتان کاملاً محسوس است، سست می شوید، موتورهای حرکتی (عضلات) سر سفره می آید و خورده می شود، معده و کلیه ها اولین دستگاه های آسیب پذیرند، کمبود ویتامین ها روی پوست و مو و بینایی زودتر از بقیه جاها اثر می گذارد، سراشیبی مرگ را با چشم خود می بینید، روزشمار اعتصاب غذا حرکت بسوی مرگ خودخواسته است، اما عجیب است، وقتی برای آرمانی بلند با عزمی جزم اعتصاب می کنید، اصلاً میل به غذا ندارید!
هم سلولی من ابتدا پشتش را به من می کرد و غذایش را آرام می خورد، به او گفتم: "راحت باش، باور کن من هیچ میلی به غذا ندارم!" برای تاکید به او گفتم:" در این مدت تنها چیزی که یک بار هوس کردم، همین آلوهای درشت و قرمز بود" و چقدر بعدها از این گفته پشیمان شدم، آلوها را نخورد و پنهان کرد تا روزی که بی حال افتاده بودم، دیدم هم سلولی سرش را داخل دستشویی گرفته و چیزی می خورد، آری او داشت با اعمال شاقه دو آلویش را می خورد - نکند من هوس کنم - حتی هسته هایش را نیز در تکه روزنامه ای پنهان کرد و در سطل انداخت!
استراتژی فرد، نوع اعتصاب غذا را تعیین میکند، متناسب با اهداف و زمانی که برای نیل به هدف در اختیار داریم، بعضی اهداف سهل الوصول و در حوزه اختیارات زندانبان است، بعضی در حوزه اختیارات قاضی و یا دستگاه قضا است، گاهی اهداف نیاز به مصوبه مجلس و تصمیم حاکم دارد، بسته به اهداف و زمان و تاثیر گذاری فرد میتوان نوع اعتصاب غذا را برگزید، این جانثاری هرچه طولانی تر، جانکاهتر و دردناکتر است، صاحبان اندیشه و قلم، مسیر دشوار و طولانی را برمی گزینند، تا پیامشان در دوران اعتصاب غذا به گوش همگان برسد و هدف بیداری محقق شود. اما سبزی فروش تونسی، رسالت یک انفجار عواطف را بر عهده دارد و کارش را خوب انجام می دهد.
من در اعتصاب غذا با عزمی راسخ به دنبال شکستن رکورد گینس بودم، می خواستم تا فریادی ماندگار برظلم و ستم و بیداد برکشم، بنیه جسمی خوبی داشتم، دو روز قبل از دستگیری به قله توچال صعود کرده بودم و 10 روز بعد بنا بود به قله دماوند صعود کنیم، ذخیره چربی بالایی داشتم که می توانست در شکستن رکورد کمکم باشد، هر چند امروز بعد از دو اعتصاب غذای 25 روزه و 26 روزه دیگر زیر وزن هستم و از آن ذخایر چربی خبری نیست! محاسباتی که کرده بودم، با رعایت اصول و مراقبتهای پزشکی، می توانستم رکوردی جدید از گرسنگی تا مرگ ثبت نمایم، برایم مهم بود که این رکورد را برای بند 209 اوین به یادگار بگذارم، یقین داشتم که این سختی و بذل جان، جانهای زیادی را نجات می بخشد و جلوی ظلم های بیشماری را خواهد گرفت.
من به پیروزی خود ایمان داشتم، آن گونه که توماس اش - رهبر قیام ایستر که با اعتصاب غذا جان باخت – پیش از مرگ خود گفت: " پیروزی از آن کسانی نیست که بیشتر آدم می کشند، پیروزی از آن کسانی است که بیشتر رنج می کشند."
اما باید بدانید و آگاه باشید که اعتصاب غذا آثاری ماندگار بر جسم و جان شما خواهد گذاشت، دیگر آن فرد قبلی نخواهید شد، اما همین آثار ماندگار را بر وجود ظالم وبیدادگرنیز خواهد گذاشت، او نیز هرگز از آثار مخرب اعتصاب بابی سندز بر استعمار پیر رهایی نخواهد یافت ! دیر یا زود ظالم نیز بهایش را می پردازد، همانگونه که هند آزاد شد، ایرلند نیز آزادیش را جشن خواهد گرفت! ما نیز باید بهای آزادی و دفاع از ارزش ها را بپردازیم.
ما نیز از عدالت در قضا و آیین دادرسی برخوردار خواهیم شد، ما نیز بساط سلول انفرادی و چشم بند و انفرادی و شکنجه و تحقیر و تحمیل را جمع خواهیم کرد! ما نیز حقوق زندانی – متهم یا مجرم – را رعایت خواهیم کرد، به زندانبان و بازجو یاد خواهیم داد که زندانی انسانی است که در خلقت برادرتوست، هر چند مجرم و گناهکار باشد، به او می گوییم که حق تحقیرزندانی را ندارد، زندان را به کارگاه انسان سازی بدل خواهیم کرد، زندانی را از حق وکیل و ملاقات و تلفن و هواخوری محروم نمی کنیم!
زندانی را از کتاب و رسانه محروم نخواهیم کرد، آنگونه شفاف و قانونمند عمل می کنیم که مجرم مجازات را حق خود بداند، باید چون امیرالمومنین (علیه السلام) حدود را آنگونه جاری کرد که اول انسان ساخت و بعد حد را برای ساختن جامعه و تطهیر فرد جاری کرد، تا جایی که سارق انگشتان بریده خویش را بالا می گیرد و با صدای بلند فریاد می کند که حدِّ خدا را بهترین خلق خدا بر من جاری کرد و خطابه ای در منقبت مولا بیان می دارد. اما امروز کدام زندانی را می یابید که از دادرسی و برخورد زندانبان راضی باشد؟!
کدام زندانی را می یابید که از ظلم و ستم و نابرابری ننالد؟! کدام زندانی را می شناسید که توشه ای معنوی از زندان با خود آورده باشد؟! امروزه برعکس شده است، این زندانیان سیاسی اند که درس اخلاق و دین و قانون به بازجو و زندانبان می دهند، این زندانی است که تاثیر معنوی بر زندانبان دارد! زندان های جنایی و جرائم عمومی مثل قاچاق مواد مخدر، دانشگاه بزهکاری و خلافکاری است، اگر بیگناهی را به اشتباه به آن محبس برند، با دکترای بزهکاری و جرم و جنایت ترخیص می شود! آدم بی خط و ربط را به اندرزگاه اینان برند، موجودی هفت خط به جامعه تحویل خواهند داد! و این خلاف رسالت نظام اسلامی است.
من بر این باورم که اصلاح هر جامعه ای از اصلاح سیستم قضایی آن شروع می شود، اگر حقوق اولیه یک متهم - از قبیل تفهیم اتهام ، حق حضوروکیل، ملاقات وتماس تلفنی، تناسب اتهام با قرارصادره، مرتبط بودن مواد قانونی استنادی با اتهام (گاهی با هیچ سریشمی نمی چسبد و حکایت گ.. و شقیقه است، مثل همین اجتماع و تبانی رایج در تمام احکام صادره سیاسی!) عدم شکنجه و تحمیل و تلقین و تهدید و تطمیع، امکان استفاده ازرسانه ها تا متهم از اجتماع منفک نشده و در شرایط خلاء بازجویی نشود، منع بازجویی در شب، منع سلول انفرادی و چشم بند، تامین امکانات اولیه نظیر خورد و خوراک و خواب و هواخوری و دستشویی و استحمام و.... – رعایت نشود، من ترجیح می دهم برای اصلاح سیستم قضایی – که مقدمه اصلاح جامعه است – اعتصاب غذا کنم و جانم را فدای این اصلاح اساسی نمایم و این اقدام را شهادت در راه خدا می دانم.
توصیه من به همه کسانی که در سیستم قضایی مورد ستم و بی عدالتی واقع می شوند این است که وقتی شأن انسانی شان رعایت نمی شود، به زندگی حیوانی رضایت نداده و با اعتصاب غذا از حقوق انسانی خویش دفاع کنند، این هم به نفع آنهاست و هم دفاع از جامعه بشری است. من مرگ با عزت را بر زندگی ذلت بار ترجیح می دهم.
که اباعبدالله الحسین (علیه السلام) فرمود: "هیهات منا الذلة" و " الموت اولی من رکوب العار"
90/6/17
مهدی خزعلی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر